قضاوت یک منبع و سیستم است که به افراد اجازه میدهد دیگران را تحقیر کنند. این منبع به روشی معمولی، تصادفی یا سریع جمع آوری نمیشود، بلکه بطور سیستماتیک سازماندهی شده و بکار گرفته میشوند. نامگذاری سیستم به معنای تاکید بر این است که آنها از نظر ویژگیهای مشخص، مفروضات و راهنما و کاربردهای بالقوه آنها بطور منطقی به هم مرتبط هستند. قضاوت توسط فرآیندهایی تقویت میشود و در سطح گسترده استفاده میشود. در واقع، یک دیدگاه اشتباه که افراد جامعه آنرا به عنوان دیدگاه خود نسبت به گروهی خاص میپذیرند. در مجموع، قضاوت به عنوان یک الگوی اجتماعی از پیش تثبیت شده با رویدادها، گروه ها و شخصیتهای پیشرو بصورت اختصاصی وجود دارد.
چرا همانطور که خودمان فکر و احساس داریم رفتار میکنیم؟ شاید هیچ سوالی در علم روانشناسی اساسی تر و مهمتر از این نیست که حداقل کسی بخواهد بفهمد که چرا افراد به یکدیگر ظلم میکنند. این مقاله یکی از جنبه های این فرآیند ظلم کردن را بررسی میکند. تمایل انسانها به پیش داوری دیگران و بر اساس قضاوت این است که دامنه فرصتهای موجود را برای افراد محدود کنند. تمرکز کردن روی شخصیتهای بدگمان که عمداً به دنبال اهدافی برای دشمنی با افراد دیگر هستند. دوم در مورد روشهایی که «غرور و قضاوت» همدیگر را در تفکر و خیال و وزندگی روزمره درگیر و تقویت میکنند. دانشمندان علوم رفتاری معمولاً قضاوت را یک نگرش میدانند. نوعی جهت گیری مداوم که افراد در ذهن خود دارند و آنها را مجبور میکند به روشهایی مطابق با این رفتار عمل کنند.
ماهیت قضاوت
یکی از بیانات عالی این دیدگاه توسط گوردون آلپورت ارائه شده است که در ماهیت قضاوت موضع خود را اینگونه تعریف میکند: «نگرش تنفر آمیز یا خصمانه نسبت به شخصی که به یک گروه تعلق دارد، صرفاً به این دلیل که به آن گروه تعلق دارد و بنابراین فرض میشود که دارای ویژگیهای ناپسندی است که به آن گروه نسبت داده میشود».
تصور آلپورت جالب توجه است زیرا بر ویژگیهای تعمیم بیش از حد و انعطاف ناپذیری تأکید میکند که قضاوت را به عنوان یک الگوی روانشناختی نشان میدهد. بر طبق علم روانشناسی، «قضاوت» با «پیش داوری» به این معنا متفاوت است که افراد متعصب در مقابل اطلاعاتی که دیدگاه آنها را تغییر میدهد مقاومت میکنند. مطمئناً همه افراد بر اساس شواهد محدود نتیجه گیری میکنند. گاهی اوقات در برابر کسانی که کم کاری کرده اند، در درون ذهن تان بد خواه آنها هستید؛ زیرا آنها را سزاوار دریافت آن میدانید. گاهی بیش از حد تعمیم میدهید. افراد مغرض همچنان به دشمنی های خود میچسبند. آنها نمیخواهند دیدگاه های خود را بسط دهند یا نرم کنند.
بعلاوه، قضاوت فقط یک موضوع اعتقادی نیست، مجموعه ای از ایده ها (روش درست یا نادرست) درباره اینکه دنیا و ساکنان آن چه عملکردی دارند، میباشد. قضاوت باعث ایجاد احساسات دوست داشتن و دوست نداشتن، عشق و نفرت میشود. این احساسات هم از شناخت و معرفت انسان حمایت میکنند و هم به آن انرژی میبخشد. اگرچه ما این گرایشها را در اصل، تمایل به نزدیک شدن به اشیاء و اجتناب از آنها به عنوان تضاد میدانیم، اما ارتباط نزدیکی با هم دارند. حرکت به سمت چیزی معمولاً به معنای دور شدن از چیز دیگری است.
پیشنهاد میکنیم انجام دهید: تست آنلاین نظر دیگران در مورد شما
مهمتر از همه، وقتی قضاوت اتفاق میافتد به افراد به عنوان یک فرد نگاه نمیکنند، بلکه کل گروهی که فرد به آن تعلق دارد قضاوت میشود. از آنجایی که فردی سیاهپوست، زن، همجنس گرا و غیره است، فرد متعصب نیازی به اطلاعات بیشتری در خود نمیبیند تا ارزیابیها و رفتار خود را بر اساس آن قرار دهد. تفاوتهای ظریف در وجود انسان نادیده گرفته میشود. فضای حاکمانه بر فردی که مورد قضاوت قرار گرفته غالب میشود. در بدترین حالت، این بدان معناست که افرادی که ادعا میکنند دارای این ویژگی تعیین کننده هستند، کنار هم به عنوان جامعه بزرگتر قرار میگیرند و افرادی که مورد قضاوت واقع شده اند، گویا از نظر اجتماعی سرخورده میشوند. آنها در محله هایی با مشاغل، مدارس و مساجد متمایز دور هم جمع میشوند؛ زیرا ترکیب شدن آنها با گروه غالب به شدت کنترل میشود.
این ماهیت قضاوت است که این برچسب خوردن از کنترل افراد خارج است و ناخواسته چنین برچسب هایی را با خود حمل میکنند. بر فرض مثال آنها همیشه مجبورند به جامعه میزبان القا کنند که مجرم نیستند و بدین ترتیب از سلامت روان خود محافظت کنند. از طرفی افراد جامعه ناخواسته در جستجوی قضاوت افراد، در موقعیتهایی مانند پارک، فضاهای ورزشی یا رستوران ها هستند. پس با این دیدگاه، باید تأکید کنیم که کاملاً متفاوت از این است که بگوییم قضاوت فقط در اثر یک شکل گیری «روانشناختی» است؛ خیر اینگونه نیست. قضاوت، به عنوان مخزن یا انباری از امکانات، از قبل وجود دارد که محصولات آن میتواند به سمت افرادی هدایت شود که به اندازه کافی محروم هستند تا افراد محروم تأثیرات آنرا بدون مقابله خاصی دریافت کنند.
پشت پرده منبع قضاوت دیگران
منابع فرهنگی
ایده هایی که جامعه آنرا به رسمیت شناخته است. آنها خود را بصورت باورها، استدلال ها، عبارات و حرکات نشان میدهند. تأثیرش بدین گونه است که کسی را «پایین» می اندازند یا او را «در جای خود» ثابت نگه میدارند. تصورات اغلب شامل تصاویر بصری از گروه تحقیر شده و اغلب، بازنمایی از شیوه های گفتار و عمل آنهاست. هر چند امروزه ارتقا فرهنگ را در جامعه میتوان یافت. مردم معاصر کتاب و مجلات را می خوانند، تلویزیون تماشا میشوند و با تلفنهای هوشمند به کارهای تحقیقاتی میپردازند.
ایده ها و تصاویر، هنر، تبلیغات و نشانه ها از هر نوع بر مناظر تسلط دارند. اتومبیلها، ساختمانها، مبلمان و سیستمهای تهویه مطبوع ما دیدگاهی متمایز از زندگی را بیان میکنند. دیدگاهی که آرمان ها و تعهدات عمومی افراد را آشکار میسازد. «فرهنگ قضاوت» فرهنگی است که شناخت آن آسان است. پذیرفتن ایده ها و تصاویر، مرتبط ساختن آنها با گروه اقلیت بر خلاف آنچه هست و ارجاع باورها در جوکها، شایعه سازیها، بیانیه ها و هجوها همه به قصد دور نگه داشتن چنین افرادی از جامعه است.
منابع اجتماعی
مشخص است که «زندگی اجتماعی» فقط مربوط به گروه ها یا حتی گروههای غیر رسمی در روابط بین فردی نمیشود. این موضوعات مهم هستند اما همه افراد-بطور فزاینده ای در جوامع مدرن در جمعهای گسترده و انتزاعی شرکت میکنند. افراد عضو سازمانها، نهادهای اجتماعی و البته خود جوامع هستند. این ساختارهای غیرشخصی عمیقاً زندگیها را هدایت میکند. آنها هستند که به شما پول میدهند، آموزش میدهند و گاهی نجات میدهند.
قضاوت در محیط های اجتماعی زمانی رشد میکند که افراد معتقدند جایگاه ارزشمندشان در این ساختارهای اجتماعی در خطر است. اگرچه قضاوت معمولاً بر موضوعاتی مانند رنگ پوست، شخصیت و هوش متمرکز هست اما این اتهامات صرفاً پوششی برای مشاجرات واقعی هستند. موضوعات اصلی مورد مناقشه عبارتند از ثروت، قدرت، اعتبار و دانش. فرد قضاوت کننده جهان و امکانات خود را با ایستادن روی شانه های دیگران میبیند.
منابع شخصی
به عنوان خواننده ممکن است اعتراض کنید که توصیف منابع اجتماعی و فرهنگی بطور گسترده، توضیح کافی برای دلالت بر قضاوت نیست. به هر حال، بسیاری از ما تقریباً زمینه های اجتماعی و فرهنگی مشابهی را در برداریم. با این حال، بطور گسترده با هم تفاوت داریم. دو فرزند از یک خانواده که ظاهراً در معرض شرایط یکسانی قرار دارند، عقاید متضادی دارند. ممکن است شوهر به شدت تعصب داشته باشد اما زن نه. در غیر اینصورت دوستان نزدیک یا اعضای خانواده معمولاً موافقت میکنند که در مورد موضوعاتی که اگر آشکارا بیان کنند، بین آنها اختلاف بوجود می آورد، بحث نکنند. میتوان گفت چنین افرادی صرفا تجربیات زندگی و حلقه های معاشرت متفاوتی دارند. هیچ دو نفر، حتی دوقلوها، از این نظر یکسان نیستند. هر کس تاریخ و هویت خاص خود را دارد که مملو از پیروزیها و تراژدیهای مشخص است. هر کدام درس های متفاوتی از مدرسه زندگی میگیرند.
روانشناسان بر این باورند که هویت سازی فرد زمانی بهتر انجام میشود که در قضاوت خود نسبت به دیگران باز و پذیرا باشد. فردی که جامعه انسانی را بطور گسترده تایید میکند، احتمال بیشتری دارد که این سخاوت متقابل را داشته باشد. در برابر مسیر خودسازی مثبت، افراد متعصب مسیر منفی را انتخاب میکنند و برای چنین افرادی بسیار مهم است که باور کنند که چیزهایی را که دارند و آرزو میکنند، چیزهایی که کمیاب هستند و یا چیزهایی که دیگران نیز میخواهند را هرگز به آن دست نیابند. ایمن کردن جایگاه مناسب گروه اقلیت در جامعه ای که با چنین شرایطی سازماندهی شده است و افراد با وضعیتِ ناامنی مشابه، شرایطی را ایجاد میکنند که در آن قضاوت و تعصب رشد میکند لازم میباشد.
در جامعه ای که به این شکل باشد، بسیاری از ما احساس میکنیم که به اندازه کافی خوب نیستیم؛ زیرا این احساس مبتنی بر این حالت است که به اندازه کافی انجام نداده ایم و به همین دلیل در حال حاضر به اندازه کافی چیزی در اختیار نداریم. در چنین جامعه خودپذیری که در این شرایط، رقابتی و شرم آور درک میشود، به سختی بدست می آید. فرد قضاوت کننده هر چقدر هم که زندگی خودش رضایت بخش نباشد، از این که خودش را بهتر از «آنها» یا حداقل نسخه ای از آنها که جامعه به ما کمک میکند در ذهنش ایجاد کند، احساس آرامش میکند.
تاکید میکنیم که این بهترین استراتژی برای تحقق خود نیست. همچنین مؤثرترین مسیر برای شکوفا شدن یک جامعه مدنی نیست. باید همه افراد به این نتیجه برسند که هدف از قضاوت چیست که با وسوسه شدن از مزایای کاذبی که قضاوت فراهم میکند استفاده نکنیم. افزایش عزت نفس با محکوم کردن دیگران. باید در مقابل آن انگیزه مقاومت کرد. مسیر مطمئن تری را برای رسیدن به آنچه میخواهید در نظر بگیرید، هم برای خودتان و هم برای جوامعتان.