خودتخریبی چگونه عمل میکند؟ خودتخریبی در لغت به معنای تخریب خود بدون دانستن آنچه که بر ما میگذرد و بدون آنکه بخواهیم احساسی از این دست را تجربه کنیم. خودتخریبی در واقع میلی به دوست نداشته شدن، نادیده گرفتن خود و پیدا کردن راهی برای از بین بردن احساسات خوشایند به خود است. اما سوالی که این بین مطرح میشود این است که چگونه فردی میتواند تمام این احساسات بد و ناپسند را نسبت به خود داشته باشد؟ شاید جواب این باشد؛ تنها فردی که از لحاظ روانی بیمار است و توانایی شناخت خود و لحظاتش را ندارد میتواند از سر ندانستن، ماندن در بیماری و احساسات ناخوشایند چنین فضایی را تجربه کند.
خود تخریب گری
خود تخریب گری یا نحوه نگرش به خود شاید به نحوی برای خودمان سالم به نظر بیایید. هر روز صبح بیدار شویم، سر کار برویم، دوستان و معاشرانی داشته باشیم که با آنها وقت بگذرانیم و شاید در مواردی دوستشان داشته باشیم، سفر برویم و وقتمان را در رستوران بگذرانیم و یا کتاب بخوانیم و ورزش کنیم. در این صورت اگر چنین تصویری را به هر فردی نشان دهیم، بیان کند که این فرد، انسانی کامل و بدون عیب است که در زندگی خود راهی مشخص را پیش گرفته و زندگی سالمی دارد.
روان و احساسات سالم
اما نکته مهم اینجاست که سلامت هر انسان و آگاه بودن به این امر که چه کسی میتواند احساس کند آیا زندگی سالمی دارد از روان سالم هر فردی نشأت میگیرد.
در واقع روان سالم سر منشأ احساسات سالم و خوشایند است که میتواند هر فردی را به آرامش، آسایش، احساسات خوب و به نوعی یک زندگی بهتر بکشاند.
تشخیص روان سالم هر فرد
از آنجایی که تلاش هر فردی برای قرار گرفتن در راه رشد، در ابتدا شناخت بهتر از خود است و نه اطرافیان و زیر ذره بین قرار دادن آنها. به همین دلیل باید بیان کنیم بهتر است هر آنچه را که میاموزیم باید برای رشد، شناخت و مهارت زندگی خودمان بکار ببندیم تا بتوانیم با تلاش در راه روشن تری قرار بگیریم.
تخریب دیگران برای پیشرفت خود
یمی از سازو کارهای دفاعی افراد خودیفته تخریب دیگران برای پیرفت خودشان است. بسیار از افراد معمولا لا توجه به ضمیر ناخودآگاه خود رفتار می کنند که می تواند بسیار آسیب زا باشد. چه برای خود فرد چه برای دیگران، تخریب دیگران گای می تواند مشکلات عمیقی در ذهن و روح فرد مقابل ایجاد کند. هر انسانی در هر شرایط، با هر موقعیت اجتماعی و با هر میران از سطح سواد و یا ثروت در مرحله ایی از زندگی خود و در شرایطی قرار میگیرد که گاهی رفتارهایی از خود انجام میدهد که خود نیز در آن متعجب میماند.
شاید بارها با این جمله نسبت به خودمان مواجه شده ایم:
- چرا این حرف را زدم؟
- چرا این کار را کردم؟
- چرا به این مهمانی رفتم؟
- چرا اینقدر هیجان زده عمل کردم؟
و هزاران رفتار دیگری که در موقعیت های مختلف از ما سر میزند و به طرز شگفت انگیزی ما را غافلگیر میکند. در واقع ما از خودمان انتظار نداشته ایم به یکباره خودمان هم سورپرایز میشویم. حقیقتاً رفتارهایی که خود ما را در موقعیت های مهم و یکباره غافلگیر میکند از چه چیزی و از کجا سر منشأ میگیرد؟
جواب اینجاست که هر فردی بنا بر رفتارهای روتینی که به آن عمل میکند شناخته میشود، اما زمان هایی پیش میاید که ما در شرایط های چالشی رفتارهایی نشان میدهیم که از خودمان انتظار نداریم و این وجه از وجودمان از میزانی از تعارض در آنچه که در واقع هستیم و آنچه که میخواهیم باشیم به وجود می آید.
آنچه که هستیم (همان رفتارهای یکباره و غافلگیر کننده) و آنچه که میخواهیم باشیم (رفتارهای روتین، روزمره و حساب شده) است که بر اساس تفاوت میان این دو چهره برای خودمان این غافلگیری را به وجود می آورد.
خودتخریبی چگونه عمل میکند؟
در واقع به هر میزان فاصله بین خود واقعی ما و چهره ایی که برای داشتنش تلاش میکنیم بیشتر باشد، تعارض نیز بیشتر میشود. انسان متعارض اضطراب دارد و این سطح از اضطراب دستاورد پایین بودن عزت نفس، شناخت کافی نداشتن از خود، قابل احترام نبودن برای خود و درماندگی است.
از این جهت است که ما خود واقعیمان را دوست نداریم و به چهره و نقابی ساختگی که میتواند دستاورد خودمان باشد و برای اطرافیان خوشایند باشد، متوصل میشویم.
روان زیرک انسان که خود، خود را گیر می اندازد
اما روان انسان به قدری هوشیار و زیرک است که در هر فاصله ایی که ما به نقاب امان به ابراز وجود ندهیم، خود واقعیمان ظهور پیدا میکند و رفتاری از ما سر میرند که غافلگیر میشویم. این رفتارها، نشان از تعارض، اضطراب و خودتخریبی دارد. بنابراین هر چقدر بتوانیم به خود وجودیمان، هر آنچه که هستیم نزدیک تر باشیم، فاصله خودمان با خودمان کمتر میشود و تعارضاتمان به همان میزان کاهش پیدا میکند.
اگر فکر کنیم والدین ما را دوست ندارند
رفتارهای خود تخریبگرایانه که از عزت نفس پایین، احساس دوست نداشتنی بودن و لایق نبودن به وجود می آید، زمانی در ذهن و روان فرد شکل میگیرد که احساس میکند والدین او را به آن میزانی که باید دوست ندارند، قابل احترام نمیدانند و باید برای دوست داشته شدن دست و پا بزند، از این رو به کودک القا میشود تو دوست داشتنی نیستی پس از آن در هر رابطه عاطفی و هر جریانی که به روان او و ارتباطاتش مربوط باشد، به دلیل وجود این حکم: که تو دوست داشتنی نیستی، خود را در شرایط و روابطی قرار میدهد که به صورت ناخودآگاه مدام در حال تنبیه شدن، شکست خوردن، نا امید ماندن، رها شدن، گیج و سردرگم بودن و بلاتکلیف بودن قرار بگیرد.
اعتیاد و ارتباط آن با عزت نفس و خود تخریبگری
اعتیاد به الکل و مواد مخدر یکی از رفتارهای واضح خودتخریبی است و در ساده ترین حالت های این رفتار: روابط عاطفی بی سرانجام، بودن در جمع های ناسالم، پر خوری های مداوم، توجه نکردن به جسم و سالم زندگی نکردن و انتخاب معاشرهایی که تنها نشان از تخریب دارند و هیچ کدام رنگ و بویی از رشد و تلاش و بهبودی در خود ندارند.
سبک زندگی و پیدا کردن خودتخریبگری
احساس خودتخریبی به قدری واضح و آشکار است که میتوانیم با نگاهی سطحی به سبک زندگیمان آن را در خودمان تشخیص بدهیم: چگونه زندگی کردن، چگونه غذا خوردن، ورزش کردن و استفاده نکردن از مشروب و مواد مخدر اولین و رویی ترین لایه خودتخریبی است. پس از آن چگونگی روابط عاطفی و معاشرتمان است. اینکه بیشترین وقت خودمان را با چه افرادی میگذرانیم و این گذران وقت چه دستاوردی برایمان دارد.
روابط عاطفی مان به چه شکل است؟
در روابط عاطفی مان چقدر شکست میخوریم و همیشه مقصر را طرف مقابلمان میدانیم، انتخاب های اشتباهمان از افراد شبیه به هم با خصوصیاتی مشابه که همیشه یک نتیجه مشخص را برایمان به همراه دارند همه و همه نشان از خودتخریبی های ما دارد.
اما اگر بخواهیم احساس خودتخریبی را در خود بشناسیم باید بیش از هر وقت دیگر به خودمان، روابطمان و احساساتمان رجوع کنیم و پس از بدانیم چگونه میتوانیم عزت نفسمان را رشد بدهیم و قدم در راه بهبود و دوری از تخریب خود برداریم.
کمک گرفتن از یک روانکاو
در تمام این موارد و برای رسیدن به تک تک این لحظه ها، وجود یک روانکاو و کمک او به ما میتواند راه را برایمان هموار تر و دستاوردمان را برایمان صریح تر و واضح تر کند.