گاهی مراجعان مطرح میکنند که شوهرم با مادرم مشکل دارد. اکثر افراد در روابط نزدیک و صمیمی دچار اختلاف میشوند اما به نظر میرسد که گاهی اختلاف بیش از حد است. مانند وقتی که اختلاف شخصی شوهر با مادر همسر در رشد سالم رابطه اختلال ایجاد میکند و افراد بهتر است راه های خلاقانه ای برای حل مشکل پیدا کنند. یک خانم جوانی مطرح کرد که هر از گاهی حملات پانیک یا حملات اضطرابی دارم. سلامت روانی من خوب نیست و اختلاف شوهرم با مادرم، مشکل روحی من را بدتر کرده است. مدتی است که رابطه شوهرم با مادرم تیره شده است. شوهرم و مادرم سعی میکنند زندگی یکدیگر را کنترل کنند. آنها از همدیگر نفرت دارند. برای برخورد با مادر و شوهر کنترل کننده ام دچار مشکل شده ام و نیاز به کمک دارم.
من و شوهرم اخیرا زندگی جدیدی را با هم شروع کرده ایم و تا الان دو ماه است که خانه خودمان هستیم. مادرم ما را دعوت کرد که روز شنبه به خانه آنها برویم و از ساعت 6 تا 10 شب با هم بنشینیم. گفتگو کردن یک کار عادی است و اغلب افراد این کار را انجام میدهند. اما مادرم و همسرم وقتی سعی میکنند در مورد موضوعی با یکدیگر صحبت کنند، فقط سر همدیگر فریاد میزنند. آنها یکدیگر را قضاوت میکنند و کلماتی را به یکدیگر نسبت میدهند که واقعا آنگونه نیستند. آنها دوست دارند بیش از حد انتقاد کنند. یک مثال بسیار رایج، مسئله دیر حاضر شدن شوهرم است. این موضوع من را خیلی آزار نمیدهد، زیرا من از وضعیتم راضی هستم و خیلی بد نیست که فعلا کمی صبر داشته باشم.
اما مادرم با این موضوع مانند اینکه آخر دنیاست، رفتار میکند. حتی اگر سالها طول بکشد و به مادرم بگویم همه افراد به نحوی مشکلات رفتاری دارند. اما اگر با خودش فکر و خیال کند که «رفتار شوهرم بهتر نمیشود» همچنان عصبانی میماند. من هم ترجیح میدهم کمی صبر کنم تا خشمشان فروکش کند. زیرا وقتی مادرم و شوهرم بدترین کلمات را به یکدیگر میگویند، فایده ای ندارد. گاهی احساس میکنم خیلی چیزها را از دست داده ام. شوهرم و مادرم مشکلات زیادی با هم دارند که من نمیتوانم در آن مشارکت کنم. میدانم که چرا آنها اینکار را انجام میدهند. کاملا احساس میکنم که چقدر از این موضوع ناراحت هستم و در دام افتاده ام و بی حوصله هستم.
پیشنهاد میکنیم انجام دهید: تست آنلاین و رایگان ازدواج
گویا من در وسط ناکجا آباد زندگی میکنم تا همه چیز را تکمیل کنم. اگر هم من چیزی بگویم، باز هم مقصر شناخته میشوم. مادرم در مورد اتفاق بدی که پیش می آید غر میزند و چنانچه گفتم در نهایت هر دو ادبیاتی را بکار میبرند که به معنای واقعی کلمه در مورد هیچکدامشان صدق نمیکند. من بسیار نگران این احتمال هستم که مادرم همچنان مانعی در مسیر من و زندگی عاشقانه با شوهرم قرار بگیرد. چرا که اگر این وضعیت برای مدت طولانی ادامه یابد، شاید نتوانم با شوهرم زندگی کنم. یک موضوع دیگر این است که مادرم سبک بسیار متفاوتی با شوهرم دارد. او فردی است که دوست دارد تا جایی که میتواند به تعهداتش عمل کند و همیشه نیز اینطور بوده است. شوهرم بیشتر کارها را به تعویق می اندازد. در حالی که همیشه تلاش میکند تا همه چیز را به موقع انجام دهد اما اغلب کارها را برای لحظه آخر رها میکند. شوهرم اخیراً سعی کرده جلوی تعلل را بگیرد اما با گذشت زمان، اینکار سخت تر میشود.
دلیل این موضوع این است که مادرم فرد سخت گیری است. به همین دلیل بین شوهرم و مادرم بحث های زیادی است و من تمام تلاشم را میکنم که آرام باشم و حرف های آنها را نادیده بگیرم اما واقعاً خیلی سخت است. معمولاً سعی میکنم هر زمان که شوهرم با مادرم اختلاف نظر داشتند، یک توافق بی طرف ایجاد کنم. اما در عین حال، ناامید کننده است. زیرا میدانم که مادرم فقط من را به عنوان یک فرد نابالغ می بیند که قادر به مراقبت از شوهرم نیستم. شوهرم نیز مدام مرا سرزنش می کند و خانه مان مکانی پر استرس به نظر میرسد.
برای حل مشکل شوهرم با مادرم چه کار کنم؟
واقعا در شرایط خیلی سختی هستید. من خیلی متاسفم که شوهر و مادرت تو را در چنین شرایطی قرار داده اند. من کاملاً مطمئن نیستم که چه چیزی باعث چنین رفتارهایی در آنها میشود. اما واضح است که بسیار ناراحت و تنها به نظر میرسید و هر یک به نوبه خود احساس بدی در شما ایجاد میکنند. مطمئنم میدانید که در واقع خلق و خو مسری است. من میتوانم تعدادی پیشنهاد ارائه کنم، حتی اگر به احتمال زیاد شما قبلاً این استراتژی ها را امتحان کرده باشید. مادران اغلب بزرگترین حامیان هستند. واضح است که هنگام ازدواج هر فردی در تلاش برای مستقل شدن میباشد. اما تفاوت فرهنگی و نوع دیدگاه شوهر و مادرتان نوعی مقاومت ایجاد کرده است. با این وجود بهتر است برای مستقل شدن به مسیر خود ادامه دهید. امیدوارم همچنان به انتخابهای هوشمندانه خود پایبند باشید. در عین حال من یک سوال از شما دارم آیا چیزی در مورد شوهر شما وجود دارد که مادرتان تا این حد نگران است؟ شاید نه، لطفاً به این موضوع فکر کنید.
پیشنهاد میکنیم انجام دهید: تست آنلاین میزان خانواده دوستی
در اینجا پیشنهاد من به شما این است که از ازدواج خود لذت ببرید. از آنجایی که به نظر میرسد مادر و شوهرتان دوست ندارند از کنار هم بودن لذت ببرند، با وجود همسرتان به گذراندن وقت با مادرتان ادامه دهید اما یک سری قوانین اساسی را در محافل خانوادگی تعیین کنید. در حالی که من به شما پیشنهاد نمیکنم که رابطه شوهر و مادرتان را قطع کنید، سعی کنید کمی فاصله عاطفی ایجاد کنید. یعنی خیلی تلاش کنید تا زمان بندی درستی در رفت و آمدهایتان داشته باشید.
همچنین اعتقاد من این است که برای گفتگو با شوهر و مادر وقت بگذارید و تمام تلاش خود را در نظر بگیرید تا در این مرحله تأثیر عمیقی بر آنها بگذارید. وقتی آنها متوجه خواهند شد که شما در مورد تصمیمات خود شفاف هستید، امیدوارم که آرامتر شوند و با یکدیگر مهربان تر باشند. به هر دوی آنها بگویید که بی ارزش کردن یکدیگر چقدر اشتباه است. این امر را برای هر دو کاملاً روشن کنید. اگر حضوری صحبت میکنید و باز هم شروع به سرزنش یکدیگر کردند، به گفتگو پایان دهید. به شوهر و مادر بگویید که از اینجا به بعد در مورد همدیگر بد حرف نزنند. امیدوارم که آنها به گفتگوهای مثبت تری ادامه دهند.
چیکار کنم شوهرم به مادرم بی احترامی نکند؟
احترام یا عدم بی احترامی کلمه کلیدی است. به چه چیزی احترام بگذاریم؟ همه چیز. اما دو مورد واقعاً مهم که باید در دستور کار احترام نگه داشت، تفاوتها و مرزها هستند. همانطور که یک دوست میتواند با شما اختلاف داشته باشد، با مادر زن هم ممکن است دچار اختلاف شوید. ما همه مثل هم نیستیم. مهم هم نیست که پیشینه یک زوج چقدر شبیه به هم باشد. اما هنوز راه هایی وجود دارد که نشان میدهد دو نفر که در عین حال برای همدیگر احترام قائل هستند، با هم دارای اختلاف نیز میباشند. اما در این زمینه نیز گفتگو کردن با شوهرتان شاه کلید حل این مسئله است. ابتدا با او همدلی کنید و بگویید من معتقدم اولین چیزی که لازم است اتفاق بیفتد این است که شما و مادرم بیاموزید که بدون اینکه شدیداً احساساتی شوید با یکدیگر ارتباط برقرار کنید. هنگام برقراری ارتباط با مادرم، حتی اگر احساساتی شد، هر چند به سختی اما سعی کنید آرام بمانید. من میدانم که گفتن این صحبتها آسانتر از عمل است، اما با تمرین کردن رفته رفته آسان تر میشود.
امیدوارم شوهرتان با الگوبرداری از رفتار شما به سبک آرام تری پاسخ دهد. وقتی سطح هیجانات فروکش کرد، فرصت خوبی ست که بتوانید گفتگوهای راحت تری داشته باشید. وقتی دو فردِ بسیار احساساتی سعی در برقراری ارتباط داشته باشند، هیچ اتفاق خوبی نمیافتد. بله، ممکن است در ابتدا خیلی خوب پیش نرود. اما شوهرتان را تشویق کنید که خیلی تلاش کنید تا رفته رفته بهتر عمل کند و به او بگویید این یک چالش است که اجازه میدهید رفتارتان خودش صحبت کند. پس ببینید چطور از پس مدیریت این ماجرا بر می آیید.
مادرم به شما اعتماد ندارد و حاضر نیست خشم خود را کنار بگذارد. اما تمام تلاش خود را بکنید تا به مادرم ثابت کنید اشتباه می کند. اما انتظار نداشته باشید که او به راحتی یا سریع از شما تعریف کند. از سوی دیگر، او ممکن است در مثبت اندیشی و اعتبارسنجی مشکل داشته باشد. شاید این نقطه قوت را ندارد یا به عبارتی نقطه ضعف اوست. حداقل مطمئنم که این مسیر به عزت نفس بهتر کمک می کند و در کل به خودت احساس بهتری می دهد.
اگر موارد فوق را امتحان کرده اید و شوهرتان همچنان مقاومت می کند، شاید بتوانید از یک دوست یا خویشاوند مورد اعتماد بخواهید که با شوهرتان صحبت کند. این احتمال وجود دارد که شخص دیگری با او گفتگو کند، کارساز باشد. اگر زمان گذشت و هیچ حرکت مثبتی از سمت شوهرت وجود نداشت، باید به مرحله نهایی بروید و آن این است که به شوهرتان بگویید که چگونه عدم مراقبت از خودش بر احساسات شما نسبت به او و کیفیت رابطه تأثیر می گذارد. در آن مرحله، این به شما بستگی دارد که چگونه با این موضوع برخورد کنید. وقت بگذارید و به این موضوع فکر کنید. همیشه این احتمال وجود دارد که وقتی شوهرتان متوجه شود بعد از اینکه شما یا کسی دیگر به او اهمیت می دهد و ممکن ست دچار عدم سلامت روان شود، رفتار خود را تغییر دهد. بالاخره شوهرت مسئول خودش است.
روانشناسی دعوای شوهر و مادر زن
همه روانشناسان در طول سال ها تجربه کاری، متوجه شده اند که دعوای شوهر و مادر زن به طرز شگفت آوری در رفاه زوجین اثر منفی دارد. آیا می توان کاری برای این روابط دشوار خانوادگی انجام داد؟ وقتی مردی با مادر زن خود کنار نمی آید، ممکن است برخی از مسائل مربوط به احساسات ناشناخته یا غیرقابل قبولی باشد که او نسبت به مادرش دارد که ناخواسته به مادر زن فرافکنی میکند. زیرا او نتوانسته به خود اجازه بیان یا حتی دانستن در رابطه با آن را بدهد. زمانی که مادرزن با دامادش مشکل دارد، ممکن است در واقع به احساسات مشابهی که عمیقا ناراحت کننده هستند، پاسخ دهد که قبلا به خود اجازه ابراز نداده تا در قالب کلمات بیان کند یا حتی درباره دخترش بداند. مانند مادری که دخترش را راضی به ازدواج با خواستگار غریبه می کند. اما بعد از مدتی دچار احساس شرم میشود.
احساسات آسیب دیده همیشه مستقیماً خود را نشان نمی دهند. گاهی اوقات درد در خشم و انتقاد ظاهر می شود. تشخیص اینکه مادرزن و داماد ممکن است از احساسات آسیب دیده رنج ببرند، میتواند به توضیح برخی از خشم های غیرمنطقی که در این روابط ظاهر می شود کمک کند. فردی که با مسائل جدی خودش دست و پنجه نرم می کند از حداقل موارد مشکلات رفتاری اش، انتقاد وتحقیرکردن ست و مانند یک قلدر نسبت به دیگران رفتار می کند. از طرفی هم به نظر نمی رسد که شما بتوانید به آنها کمک کنید. این مایه شرمساری است. واضح است که چنین مادر و شوهری مشکلات کنترل خشم و مشکلات تنظیم هیجانی دارند که نشان میدهد به وضوح مشکلات اضطرابی نیز وجود دارند.
علم روانشناسی میگوید هیچ کس مجبور نیست از کسی خوشش بیاید. لذا مجبور نیستید از مادر زن خود خوشتان بیاید، اما می دانید که بهر حال با آنها زندگی می کنید. حتی اگر تمام ارتباط خود را با آنها قطع کنید، برای همیشه در روابط عینی درون خود با آنها زندگی خواهید کرد. اگر احتمالاً می توانید این کار را انجام دهید، خیلی بهتر است که سعی کنید در دنیای واقعی ارتباطات مشکل ساز را با افراد ایجاد کنید تا اینکه در ذهن و قلب خود با موارد دردناک و حل نشده گیر کنید.
رفتار طبیعی مرد با خانواده همسر چگونه است؟
روانشناسان و اعضای خانواده بهترست به درک اساسی از اینکه چه عناصری بر روابط زوجین تأثیر می گذارند دست یابند تا در صورت بروز و ظهور مشکلات مربوط به همسر در درمان، به موفقیت آنها کمک کنند. یکی از این عناصر، سبک رابطه مرد با خانواده همسر است. به طور طبیعی، تحقیقات علمی نوید بخش خبر خوبی هستند: علیرغم ماهیت سببی روابط زوجین، خانواده ها، والدین و مادر زن ها در مورد دامادهای خود دارای دید مثبت بودند و به شدت موافق بودند که با داماد خود صمیمی هستند، به او اعتماد دارند، او را تحسین می کنند و از گذراندن وقت با او لذت می برند.
برخی منابع علمی در مورد اینکه چگونه مردان تمایل دارند نسبت به احساسات خود واکنش کمتری نشان دهند، نوشته اند. در نتیجه روابط اجتماعی را به دور از مسائل عاطفی مدیریت می کنند. به عبارتی اجتماعی شدن مردان بر نحوه تعامل آنها با خانواده همسر تأثیر می گذارد و ممکن ست از نظر عاطفی از آنها توقعات کمی داشته باشند. از طرفی برقراری ارتباط حمایت اجتماعی می تواند رابطه مرد با خانواده همسر را بهبود بخشد. برای مثال، پدر زنی که با مشارکت در پروژه های نوسازی خانه، از داماد حمایت می کند.
گاهی یک دختر ممکن است مردی را به عنوان همسر بپذیرد که والدین او را تأیید نکنند. پدر ممکن است مخالفت خود را ابراز کند، اما از طرفیممکن است رابطه والد-فرزند به خطر بیفتد. در نهایت، خانواده ها می توانند پذیرش داماد خود را در خانواده ابراز و به صراحت اعلام کنند و او را در رویدادهای خانوادگی بگنجانند. در چنین شرایطی اگر داماد هم علاقه ای به برقراری ارتباط مستقیم نداشته باشد و ترجیح دهد ارتباط از طریق همسرش جریان داشته باشد، ممکن است از دیدگاه خانواده همسر نشانه عدم صمیمیت باشد. به هر حال، رابطه ای که سببی باشد با مجموعه ای از چالش ها همراه است.
تعامل در سبکهای خانوادگی اغلب از فرهنگ فرد (مثلاً به بزرگترها احترام میگذاریم) و از خانواده اصلی فرد (مثلاً در مورد احساسات صحبت نمیکنیم) آموخته میشود. در نهایت داماد نقش مهمی در روابط با خانواده همسر دارد. او می تواند آن ها را تشویق یا دلسرد کند. گاهی نیز دختری ممکن است به طور خاص از شوهرش خواسته باشد که به خانواده اش نزدیک شود یا ممکن است به او هشدار داده باشد که از خانواده اش دور شود. نحوه رفتار داماد با خانواده همسر نشان دهنده این است که رابطه بین دو طرف چگونه میتواند باشد. همچنین فرد در ارتباط با خانواده همسر می تواند افکار و احساسات خود را به اشتراک بگذارند (یعنی افشای اطلاعات). در واقع خودافشایی نیز گاهی برای تقویت انواع روابط، لازم شناخته شده است.
در نهایت، طوری رفتار کنید که آن را به طور طبیعی احساس می کنید. قبل از رویارویی با خانواده همسرتان، وقت بگذارید و خود را در یک چارچوب ذهنی دوستانه و آرام قرار دهید یا حداقل سعی کنید وقتی آنها را می بینید، اینگونه رفتار کنید. اگر در موقعیتی قرار بگیرید که عصبانی، تدافعی یا مشکوک رفتار کنید، احساس منفی را در خود ایجاد خواهید کرد و احتمالاً واکنش منفی دیگران را به دنبال خواهد داشت. مطابق با ارزشهای خود عمل کنید. یکی از اسرار بزرگ طبیعت انسان این است که وقتی خودمان را می پذیریم، دیگران نیز تمایل دارند ما را بپذیرند. وقتی خودمان را قبول نداریم، مردم تمایل دارند ما را آزار دهند. اگر ارزش های خود را بشناسید و بر اساس آن ها زندگی کنید، اظهارات تیزبینانه افراد به اندازه ای به چشم نمی آید و به طرز عجیبی، آنها اغلب عقب نشینی می کنند.
برای بهتر شدن رابطه ام با همسرم زوج درمانگر میخواهم
خیلی ها این سوال را می پرسند. چه چیزی در ازدواج آنها اشتباه است، چرا احساس خوبی ندارد. شاید مشکلی در برقراری ارتباط داشته باشند، شاید به دلیل مشاجره بیش از حد باشد. آنها سعی کرده اند شرایط را تغییر دهند اما موفق نشده اند. آنها فکر می کنند ما به کمک نیاز داریم. ممکن است قصد دارید به همسرتان توصیه کنید که به یک گروه پشتیبانی بپیوندد، سعی کند دوستان جدیدی پیدا کند یا حتی به دنبال درمان باشد. به نظر نمیرسد که او نیز از زندگی خود آنطور که در این برهه از زمان است راضی باشد. هدف این است که هردوی شما خوشبختی را بیابید، نه اینکه باعث شود شما احساس گناه و بدی داشته باشید.
اما ممکن ست همسرتان بگوید مشکلی ندارد و این شما هستید که نیاز به درمان دارید. متأسفانه، یک خبر بد وجود دارد: تحقیقات نشان نداده است که درمان فردی، قادر به حل مشکلات زوجین می باشد. متخصصان شواهد زیادی پیدا کردند که زوج درمانی برای مشکلات زوجین مفید است و شواهدی وجود ندارد که درمان فردی برای مشکلات زوجین مفید باشد. این موضوع نیز مهم است. کسی این مسئله را نمی داند. این بدان معنی است که درمان فردی، ممکن است به شما کمک کند، اما احتمالاً به رابطه شما کمک نمی کند. لذا، از یکدیگر بپرسید که کدام کلینیک برای تان بهترین است. چه روزی؟ یا چه زمانی؟ آیا مایلید به چندین وب سایت مختلفِ درمانگرها مراجعه کنید. آیا مایلید با چند درمانگر تلفنی صحبت کنید؟ آیا مایلید در یک جلسه آشنایی با یک درمانگر شرکت کنید. شاید بتوانید در مرکز مشاوره ما به دنبال پشتیبانی باشید.
اگر برخی از این کارها را انجام دهید بهتر احساس امیدواری می کنید، یا خوشحال تر هستید. همین طور فکر کنید که اگر از انجام این کارها امتناع ورزید، چه معنایی برای شما خواهد داشت! همچنین نباید منتظر بمانید تا به شدت افسرده شوید و بعد به دنبال درمان باشید. من بسیار نگران هستم که شما احساس افسردگی می کنید. من مطمئن هستم که افراد دیگری در زندگی شما وجود دارند که می توانند از شما حمایت کنند. لطفا با روانشناسان ما صحبت کنید و شاید حتی خوب باشد با مادرتان نیز در مورد مراجعه به درمانگرهای ما صحبت کنید تا بتواند با افسردگی و ناامیدی خود مقابله کند. شما به مکانی امن نیاز دارید که بتوانید در مورد خودتان صحبت کنید. حمایت و راهنمایی یک درمانگر خوب که شما و موقعیتی که در حال حاضر در آن سپری می کنید را درک میکند، بسیار مفید خواهد بود.