عشق و نفرت دو مقوله جدا از هم هستند که گاه در مقابل یکدیگر قرار میگیرند. این احساسات متضاد، نقشی کلیدی در شکلگیری روابط انسانی دارند. معمولاً گفته میشود که فردی که عاشق است، اگر در عشق خود شکست بخورد یا در شرایطی خاص دچار سرخوردگی شود، ممکن است عشق او به نفرت تبدیل شود. این تغییر میتواند پیامدهای متعددی همچون پرخاشگری، درگیری، مشکلات قانونی، افسردگی، آسیب به دیگران و حتی خودکشی را به همراه داشته باشد. در مواردی که ریشه عشق و نفرت بسیار عمیق است، احتمال وجود طرحوارههای روانشناختی یا همان تلههای زندگی پررنگتر میشود. همچنین، در این افراد غالباً عزتنفس پایین و مشکلات روحی پیشین دیده میشود.
عشق اشتباه و انتخاب اشتباه
احساسی که پس از سرخوردگی و عدم دستیابی به نتیجهای که انتظار داشتیم به نفرت تبدیل میشود، عشق واقعی نیست. بلکه این حس اغلب ترکیبی از دوست داشتن و هیجانهای شهوانی است که ما به اشتباه آن را عشق کامل تعبیر کردهایم. پس از شکست در چنین رابطهای، خشم و نفرت عمیقی را تجربه میکنیم. سوال مهم این است: آیا این احساس نفرت طبیعی است؟
در بسیاری از موارد، نفرت به معنای واقعی کلمه، تنفر نیست. این احساس میتواند تلفیقی از خشم و عصبانیت ناشی از پس زده شدن باشد که شاید به اشتباه «نفرت» تعبیر شود. وقتی فردی در یک رابطه شکست میخورد و طرد میشود، خشم عمیقی در او شکل میگیرد که ممکن است ناشی از طرحوارههای ذهنی او باشد. اگر این احساس برای مدت طولانی باقی بماند، دیگر یک واکنش عادی محسوب نمیشود و نیازمند بررسی دقیقتر است.
عوارض عشق و نفرت
- حس شکست و ناامیدی
- افسردگی و اضطراب
- تشدید طرحواره رهاشدگی
- تقویت تلههای ذهنی دیگر
- وابستگی عشقی مجدد
- آسیب به خود یا دیگران
- احساس تنهایی شدید
راهکارهای مقابله با عوارض عشق و نفرت
- پذیرش واقعیت: باید بپذیریم که آنچه تجربه کردهایم، عشق واقعی نبوده است و وابستگیای ناسالم را با عشق اشتباه گرفتهایم.
- شناسایی اختلال وابستگی: ممکن است از نوعی اختلال وابستگی رنج ببریم که نیازمند درمان است.
- درمان با کمک روانشناس: صحبت با یک مشاور روانشناس میتواند به ما کمک کند تا احساساتمان را مدیریت کرده و طرحوارههای ناسالم خود را شناسایی و اصلاح کنیم.
ترس از ارتباط مجدد
پس از تجربه شکست عشقی، ممکن است از ارتباطات جدید بترسیم یا بهطور ناخودآگاه خود را وارد رابطه جدیدی کنیم. این رفتارها معمولاً تحت تأثیر طرحوارههای ذهنی ما هستند و میتوانند چالشهای جدیدی ایجاد کنند. بهترین کار این است که اجازه دهیم دوران سوگ شکست عشقی بهطور طبیعی طی شود و قبل از ورود به رابطهای جدید، زخمهای عاطفی خود را درمان کنیم.
ارتباط عزتنفس با عشق و نفرت
نفرت نقطه مقابل عشق نیست، بلکه احساسی است که از خود ما نشأت میگیرد و بازتابی از ظرفیت روانی ما در برابر چالشهای زندگی است. افرادی که عزتنفس پایینی دارند، بیشتر دچار خشم و نفرت میشوند. آنها ممکن است با این باور زندگی کنند که «دوستداشتنی نیستند» و ترک شدن توسط دیگران را تأییدی بر این باور بدانند.
در واقع عزتنفس و احساس خویشتن دوستی، قابل ستایش و مورد احترام دانستن خود که این نیز احساسی است که از کودکی به وسیله پدر و مادر به کودکان منتقل می شود، باعث می شود تخریب هر کسی نسبت به خود کمتر باشد و یا اصلا وجود نداشته باشد.
بنابراین با از بین رفتن یک رابطه نباید خود را ببازیم و خویشتن را غیر دوست داشتنی فرض کنیم. نباید احساس کنیم دنیا با ما در جنگی همیشگی است و یا اصلا ما لیاقت خوشبخت بودن و فرصت خوشبخت بودن را نداریم. اگر به چنین احساساتی در چنین روابطی دست پیدا کردیم، قطعا نیازمند آن هستیم که با یک مشاور روانشناس صحبت کرده و احساساتمان را با او در میان گذاریم و به درمان خود پردازیم.
تاثیر عزتنفس بر عشق و روابط عاطفی
تحقیقات نشان داده است که عزتنفس پایین میتواند تأثیر منفی بر روابط عاطفی داشته باشد. افرادی که عزتنفس پایینی دارند، نسبت به نقصهای شریک زندگی خود حساستر هستند و روابط خود را سیاه و سفید میبینند. در مقابل، افرادی که خودپنداره مثبتی دارند، در برابر مشکلات روابط مقاومتر هستند و میتوانند از شکستها درس بگیرند.
با از بین رفتن یک رابطه، نباید خود را سرزنش کنیم یا تصور کنیم که «غیر دوستداشتنی» هستیم. این احساسات میتوانند زاییده طرحوارههای ذهنی و عزتنفس پایین ما باشند. اگر چنین احساساتی در ما شکل گرفت، مراجعه به روانشناس و کار بر روی عزتنفس و طرحوارههای ناسالم ضروری است. روابط سالم بر پایه عزتنفس و خودپذیری شکل میگیرند و این موضوع کلید ساختن زندگی عاطفی موفق است.