برخی افراد از مسخره کردن به عنوان راهی برای احساس نزدیکی به شخص دیگر یا نشان دادن دوستی استفاده میکنند. به عبارت دیگر، آنها فقط افرادی را مسخره میکنند که با آنها راحت هستند و بطور کلی در مورد چیزهایی که بین آنها مشترک است، مانند یک رفتار یا کنش ناشناخته، مسخره میکنند. در همین حال، افراد دیگر در استفاده از متلک به عنوان راهی برای مطرح کردن یک موضوع دشوار خوب هستند. اما گاهی اوقات مسخره کردن چندان جالب نیست، بخصوص اگر طرف مقابل آن را خنده دار نداند. مسخره کردن دیگران، به نوعی رفتاری ضد اخلاقی و اجتماعی است. از آن جایی که برخی از افراد عادت به مسخره کردن دیگران دارند، باید بدانند احساسی از خشم، نامهربانی، عصبانیت و به میزانی تحقیر شدن را با خود دارند که بواسطه هر امری، این احساس را به دیگران منتقل میکنند. مسخره کردن دیگران و راهکارهای مقابله با مسخره شدن را در این مقاله بررسی خواهیم کرد.
نادیده گرفتن احساسات
افرادی که میل به مسخره کردن دیگران دارند، میخواهند حجمی از این احساسات خود را نادیده بگیرند و آنرا به دیگران منتقل کنند. تیکه های کلامی در قالب شوخی نیز رفتارهایی از این دست میباشند که افراد بدلیل قبول نکردن این احساسات در خود، به دیگران انتقال میدهند.
مسخره کردن دیگران و راهکارهای مقابله با مسخره شدن
یادگیری مهارتهای زندگی مانند خود آگاهی، مدیریت استرس، مدیریت خشم و رفتارهای جرأت ورزانه از راهکارهای مقابله با مسخره شدن است. وقتی فردی مورد تمسخر قرار میگیرد، رنج زیادی را متحمل میشود و احساس میکند دوست نداشتنی و غیر قابل پذیرش است. از اینرو مایل است کمتر در جمع حاضر شود و نیز معاشرت کمتری بکند. در ارتباط هایش محدود میشود و احساس ناخوشایندی به خود خواهد داشت. اما مهم اینجاست که بدانیم فردی که دیگران را مورد تمسخر قرار میدهد باید از احساسات خود باخبر باشد و بداند چرا و به چه دلیل، احساسات سرکوب شده و خشم فروخورده خود را در غالب مسخره کردن، دست انداختن و شوخی های تند به دیگران القا میکند.
این افراد شاد نیستند و مدام درگیر حسی هستند که با دیدن هر فردی در وجودشان رشد می کند، این احساسات سرکوب شده، باعث میشود با اولین نشانه در دیگران روشن و واضح شود و بروزی مانند مسخره کردن داشته باشد.
خود آگاهی
بنابراین هر فردی که عادتهایی از این دست دارد، باید پیش از اینکه خود را فردی شوخ طبع، نکته بین و طناز بداند، خود را فردی با احساسات سرکوب شده و احوالی ناخوشایند بداند که نیاز به کمک دارد. کمک کردن به این افراد با شناخت آغاز میشود. وقتی ما به عنوان فردی برای خودمان واضح شود که به چه دلیل چه رفتاری را انجام میدهیم، دیگر احساس سرگردانی و گیجی نمیکنیم و خود را نه معصوم و مظلوم فرض میکنیم و نه خبیث و لجباز. فقط و فقط می توانیم با نگاهی بدون قضاوت به خود بپردازیم که رفتارهایی از این دست، ریشه در چه اتفاقاتی در گذشته ما دارند که امروزه به این شکل خود را نمایان می کنند.
همچنین وقتی که از سمت دیگران مسخره میشویم و احساس آزردگی میکنیم، باید بدانیم که شناخت از توانایی هایمان میتواند باعث شود که رفتار دیگران را جدی نگیریم و بتوانیم درک کنیم که چرا و به دلیل چه رفتارهایی دست به این کار میزنند. عملکرد ما نباید تحت تاثیر رفتارهای دیگران باشد و باید بتوانیم بر احساسات خود مسلط باشیم و به مسیر خود فکر کنیم.
نکته آخر
بنابراین شناخت اولین مرحله درمان است و پس از آن تغییر نگرش به رفتارها و احوالی که در تجربه آن هستیم. وقتی برای خودمان واضح شد دلیل رفتارهای تخریب گرانه مان چیست، می توانیم کمی با خودمان آسوده تر باشیم. زیرا به شناخت دست پیدا کرده ایم و پس از آن تغییر در نگرشمان و ایجاد دیدگاهی جدید در خودمان باعث تحمل و بازبینی محیط اطراف و فضای موجود می شود. از این رو می توانیم به مرور احساسات خوشایندتری را تجربه کنیم. دوست داشتن دیگران و مورد لطف و مهر قرار دادنشان، باعث میشود به غیر از انتقال احساسات خوب به آنها، خودمان نیز به بلوغ روانی و سطحی از آرامش دست پیدا کنیم. بنابراین پس از این میتوانیم خود را عادت به رفتارهایی دوستانه دهیم که دیگران در کنار ما زخمی و غمگین نباشند و با بودن حتی لحظه ای در کنارمان احساس آرامش و اطمینان خاطر پیدا کنند.
منبع: verywellfamily.com