کنار آمدن با مرگ فرزند و آسیب دیدن پدر و مادر، شاید یکی از سخت ترین اتفاقاتی باشد که هر پدر و مادری با آن مواجه می شوند. اگر در حال حاضر شرایط بدی را دارید، حتما به متخصص درمان سوگ مرکز مشاوره اینجا مکث مراجعه کنید. در ادامه، به راستی چگونه می توانیم انتظار داشته باشیم پدر و مادری با مرگ فرزندشان کنار بیایند؟ و آن را به مرور فراموش کنند و یا دچار آسیب های جدی پس از آن نشوند. فرزندان برای پدر و مادر مهمترین و شاید عزیزترین موجوداتی هستند که در جهان وجود دارند. چگونه می شود سال هایی را برای عزیزترین موجود در جهانمان زحمت بکشیم، او را بزرگ کنیم و دوستش داشته باشیم و بر اساس هر اتفاقی او را از دست بدهیم.
دلگیری از دیگران
شاید پدر و مادرهایی که با چنین فاجعه ای مواجه می شوند از انتظار دیگران که می خواهند با مرگ فرزندانشان کنار بیایند، دلگیر و ناراحت می شوند.
تروما
پدر و مادرهایی در این وضعیت، مطمئن می شوند که کسی آن ها را درک نمی کند، نمی فهمد و نمی دانند آن ها متحمل چه غم بزرگی شده اند و بنابراین فراموش کردن آن به همان میزان نیز دشوار است. پدر و مادرهایی که با مرگ فرزندانشان مواجه می شوند دچار یک شوک بزرگ در زندگی می شوند که اصطلاحاً (تروما) نام می گیرد.
تروما شوک هایی هستند که بسیار عظیم و غیر قابل قبول هستند و باید برای درک، قبول و گذراندن دوره های این شک و دور بودن از آسیب های پس از آن حتماً در کنار یک مشاور روانشناس این دوره طی و گذرانده بشود.
زمان سوگواری برای پدر و مادر
برخی از مردم انتظار دارند که غم و سوگواری در یک زمان خاص مثلا یک سال تمام شود اما این درست نیست. اندوه شدید اولیه که احساس می کنید، مستمر نخواهد بود. دوره های غم و اندوه شدید اغلب بیش از 18 ماه یا بیشتر می آیند و می روند. با گذشت زمان، غم و اندوه شما ممکن است به صورت امواجی درآیند که به تدریج شدت کمتری پیدا می کنند اما احتمالا همیشه احساس غم و از دست دادن خواهید داشت. حتی سال ها پس از مرگ فرزند، رویدادهای مهم در زندگی دیگران می تواند باعث غم و اندوه شود. روزهای مهمی مانند فارغ التحصیلی، عروسی یا اولین روز سال جدید محرک های رایج هستند و ممکن است به این فکر کنید که فرزندتان چند ساله می شد یا اگر هنوز زنده بود چه شکلی بود یا چه می کرد.
کنار آمدن با مرگ فرزند | آسیب دیدن پدر و مادر
هر مادر و پدری که در این شرایط قرار می گیرد، قطعاً آسیب های مهم و جدی پس از سانحه مواجه می شود، اما گذر زمان و قبول آنچه که به عنوان یک انسان به او گذشته است (هر چند دشوار و غیر قابل وصف) می تواند ادامه راه زندگی را برایشان آسان تر و قابل دسترس تر کند. هر انسانی در این جهان هستی با یک مسئولیت به دنیا می آید و پس از به انجام رساندن مسئولیت خود، این جهان را ترک می کند.
بینش درباره زندگی و مرگ
داشتن بینش درباره زندگی و مرگ باعث می شود، هر فردی که فرزند و یا عزیزان خود را از دست میدهد، تجربه اش را آسان تر و قابل تحمل تر کند. بینش هایی درباره جهان هستی، مسئولیت ما به عنوان انسان در این جهان و گذر از جهان هستی و دستیابی و رسیدن به مرحله های پس از مرگ، باعث می شود ما دیگر، فقط و فقط خودمان را نبینیم و بدانیم هر فردی با به دنیا آمدن و نیز مرگ راهی از زندگی خود را طی می کند که هیچ کسی نمی تواند جلو دار آن باشد.
ترس از تنهایی
خودخواهی خاص هر انسانی در عشق و علاقه به اطرافیان و یا وابستگی به آن ها از سر ترس از تنهایی باعث می شود، ما به عنوان موجودی انسانی فقط خودمان را در نظر بگیریم و احساس کنیم، چرخ جهان هستی باید بر اساس تصورات ما بچرخد. یعنی هر فردی که فرزندی به دنیا می آورد تا روز عروسی و بچه دار شدن فرزندانش باید در کنار یکدیگر با عشق و علاقه باقی بمانند. شاید این تصورات شیرین ترین تصورات باشند، اما نکته مهم اینجاست که جهان هستی بر اساس خیالات ما حرکت نمی کند.
کمال انسانی
هر کسی بنا به وظیفه خود، سنجش و آزمایش خود و اطرافیان وارد جهان هستی می شود. این جهان جایی برای آرامش نیست و در بهترین حالت می توان گفت مکانی برای (آزمایش) است و گذر از خطرات احتمالی و اتفاقات، فقط و فقط پله هایی هستند برای گذراندن هر مرحله از زندگی برای هر انسانی که به واسطه آن ها رشد را تجربه می کند و به دنبال کمال می گردد. اگر فرض کنیم ما انسان هایی هستیم که فقط برای خوردن و خوابیدن و تولید نسل به دنیا آمده ایم و مسئولیت و رشد مرحله ای و رسیدن به کمالی نداریم، فرق ما با دیگر حیوانات در چه چیزی می تواند باشد.
دستاوردی روانی
بنابراین با تمام این نکته ها می خواهیم بدانیم، هر رنجش و عذابی که در این دنیا متحمل می شویم، بدون لحظه ای تردید، دستاوردی روانی و روحی برای ما خواهد داشت که باید بیش از آنکه خودمان را در غالب فردی که به او اجحاف شده قرار بدهیم، به دنبال دستاورد آن رنج و یا دلیل وجودی آن عذاب و پله هایی که در رشد آن برایمان قرار گرفته است، بیندیشیم. نظریاتی از این دست، سال هاست که بیان شده اند و تثبیت شده اند. انسان ها، بدون بینش تنها رنج و عذاب بیشتر را تجربه می کنند و راه های رشد وجودی و روانی خود را محدود تر می کنند.