22006198 021

فوت همسر و تنهایی بعد از مرگ او

خیلی بد بد متوسط خوب عالی
(33 رای)
فوت همسر و تنهایی بعد از مرگ او

تعداد کمی از رویدادهای زندگی به اندازه مرگ همسر تنهایی بعد از مرگ او دردناک هستند. اگر هم اکنون در شرایط مناسبی نیستید، هر چه سریع تر میتوانید با مرکز مشاوره اینجا مکث تماس حاصل کنید. ممکن است مطمئن نباشید که چگونه از این فقدان بزرگ جان سالم به در خواهید برد. حتی ممکن است از خود بپرسید که آیا انرژی یا تمایلی برای تلاش دارید یا خیر. در اینجا هفت راهکار جهت بهبود احساس غم و اندوه ناشی از مرگ همسر ارائه شده است که شامل انجام مراحل سوگواری، ایجاد بینش جدید، شکل کنار گذاشتن گلایه، پذیرش، تمرکز بر داشته ها، صبر و تمرکز بر ارتباطات موثر جدید میباشد. فوت همسر در هر شرایطی و از جمله شرایط همه گیری کرونا، تعداد بسیار زیادی از افراد را بدلیل عدم سوگواری و نداشتن مراسم خاکسپاری، با شرایط بسیار بدی مواجه کرده است. فوت همسر یکی از دردناک ترین اتفاقاتی است که میتواند زندگی هر فردی را دگرگون کند.

ترومای مرگ همسر

زوج ها با از دست دادن یکدیگر و تجربه فوت همسر بخصوص از دست دادن همسر در جوانی، در ترومای شدیدی قرار میگیرند و هضم این موضوع که دیگر کسی در کنارشان نباشد و در دیگر روزهای زندگی خود به تنهایی وقت بگذرانند، برایشان سخت است. اما در کل ماجرای ماهیت مرگ و ترس از دست دادن هر فردی که در کنار ما است، یک واقعیت غیر قابل انکار است که هیچ فردی نمیتواند از آن دور بماند.

شناخت ماهیت زندگی

هر فردی که به دنیا می آید بواسطه مسئولیت انسانی خود، اهدافی را دنبال میکند و با انجام مسئولیت خود، از دنیا میرود. اگر بتوانیم بینش مان را به زندگی و مرگ دچار تغییر کنیم، صبر بر مرگ همسر و از دست دادن او آنقدر برای ما سخت نخواهد شد که پیش از آن بوده است. بنابراین تنها و صرفا نگرش ما است که در غم از دست دادن هر فردی و بخصوص تنهایی بعد از مرگ همسر، میتواند ما را مجددا به زندگی برگرداند و این امکان را برای ما فراهم کند که بتوانیم خود را بدون کسی که دوستش داشته ایم، متصور شویم.

فوت همسر

آمار و ارقامی از فوت همسر

آمار و ارقام نشان دهنده آن است که نسبت فوت مردان به زنان به ازای هر ۱۰۰ زن ۱۲۷ مرد است. مهمترین علت مرگ و میرها را بیماریهای قلبی و عروقی با ۳۱/۱ درصد و بیماریهای تنفسی ۹/۳ درصد و سرطان ها و تومورها ۱۰/۵ درصد است. بدین نرتیب متوجه میشویم بیماری ها علتهای اصلی مرگ و میر هستند و مردان بیشتر از زنها در خطر ابتلا به این بیماری ها هستند.

فوت همسر و راه های مواجهه با آن

در کلیت فلسفه مرگ، دلیل آن هرچه که باشد، بدست گرفتن کنترل زندگی همسری است که در دنیا مانده و قبول ادامه زندگی، مخصوصا قبول شرایط جدید و ایجاد انگیزه و قدم برداشتن به سمت بهبود است. نکته مهم در این خویشتنداری، کمک به کودکان است. کودکانی که والد خود را از دست میدهند، قطعا در شرایط سختی قرار میگیرند که باورشان به میزان سنشان سخت تر و غیرقابل قبول تر میشود.

احساسات متفاوت پس از مرگ همسر

تنهایی

اگر با شریک زندگی خود زندگی کرده اید، فراموش کردن این واقعیت که او با شما نیست، غیرممکن و از دست دادن آن همراهی، بسیار سخت است. اکنون یک فضای خالی وجود دارد. اگر یک تخت مشترک دارید، حتی تلاش برای خوابیدن، یادآور چیزهایی است که از دست داده اید.

از دست دادن صمیمیت

بسیاری از مردم تحمل از دست دادن یک رابطه فیزیکی یا جنسی را سخت می دانند. از دست دادن صمیمیت و شریک زندگی تان قابل درک است. صحبت کردن در مورد این مسئله، ممکن است دشوار یا نامناسب به نظر برسد. اما انجام این کار با کسی که به آن اعتماد دارید یا با یک مشاور حرفه ای، میتواند کمک کند.

احساس حضور کسی

این امکان وجود دارد که احساس کنید فردی که مرده است واقعاً با شماست. ممکن است پس از مرگ شریک زندگی تان، او را ببویید یا بشنوید یا حتی ببینید. برای برخی افراد این می تواند بسیار اطمینان بخش و برای برخی دیگر آزار دهنده باشد. معمولا کمتر رایج است و با گذشت زمان متوقف میشود.

اثرات فیزیکی

اندوه نه تنها بر احساسات ما تأثیر میگذارد، بلکه بر سلامت ما نیز تأثیر دارد. معمولاً دچار سردرد، کاهش وزن، اختلال خواب یا خستگی می شویم. مقاومت در برابر بیماری، ممکن است کاهش یابد و احتمال ابتلا به بیماری های جزئی، افزایش می یابد. اگر علائم ادامه یافت یا در تلاش برای مقابله با آن هستید، از پزشک عمومی خود کمک بگیرید.

سایر تغییرات و مضرات

از دست دادن شریک زندگی، میتواند تغییرات و ضررهای دیگری را به همراه داشته باشد. شما با تغییر هویت از متاهل به یک فرد مجرد روبرو هستید. ممکن است با از دست دادن رویاها و اینکه چگونه زندگی خود را در آینده تصور میکردید، احساس درد کنید. ممکن است با مشکلات مالی مواجه شوید. حل این مسائل می تواند زمان و انرژی زیادی را صرف کند.

فوت و مرگ همسر جوان

روانشناسی فوت مادر

مرگ مادر بواسطه دریافت محبت مادری و ایجاد رابطه عاطفی در اکثر موارد سخت تر و تلخ تر از مرگ والد پدر است. اما به همان میزان، کودک را تحت تاثیر شرایط ویژه ایی قرار میدهد که هیچ کنترلی بر روی آن نخواهد داشت. اما وظیفه والدی که در کنار کودک مانده است، صرفا تامین نیازهای مالی و مادی کودک نیست. والدی که همسر خود را از دست داده، مسئولیت هایش چندین برابر شده و بار تنهایی را نیز به دوش میکشد. شرایط ویژه ایی دارد که تا مدت ها نیاز به کمک اطرافیان برای پذیرش شرایط خود دارد. اگر فرزندان در سنین بزرگسالی باشند، قطعا تحمل رنج بسیار کمتر است. زیرا هر فرزندی میتواند خود مسئولیتی را قبول کند و به کمک والدش بشتابد. از منظر روانشناسی فوت مادر میتواند بسیار دردناک باشد؛ مخصوصا اگر مادر سنین پایین تری باشد، مرگ او خانواده را با چالشی عمیق رو به رو می کند. در نظر داشته باشید که فوت همسر میتواند همان فوت مادر خانواده باشد.

فوت همسر و 7 راهکار مواجهه با آن

۱- زمانی را به سوگواری بپردازیم

سوگواری کردن باعث میشود بار غم تا حد زیادی کاهش پیدا کند. از آنجایی که فرهنگ ما در مرگ شرایط سوگواری را به خوبی میگذراند، پس از آن، افسردگی های شدید در غم از دست دادن ها بروز پیدا نمیکند. مراسم هایی بزرگ با حضور تعداد زیادی از دوستان و آشناها در مقاطع زمانی ۳ روز، ۷ روز و ۴۰ روز که همه نشان از همدردی افرادی است که میخواهند پس از مرگ عزیزی در کنار خانواده آن فرد قرار گیرند و با در کنار هم بودن و ایجاد فضایی که مملو از کار و رفت و آمد و تامین غذا و پذیرایی است، خود به گونه ایی ذهن فرد را از مرگ و نشستن و به تنهایی غصه خوردن دور میکند.

زمانی که فردی در سوگ قرار گیرد و بداند کسانی هستند که غم او را میبینند و همدرد وی هستند، بصورت ناخودآگاه میتواند ببیند که ۴۰ روز از زمان از دست دادن عزیزش گذشته و به رخوت و در خودماندگی نرسیده است و شرایط معمولی زندگی را طی کرده است. به دنبال تامین برنامه هایی برای مراسم سوگواری بوده و این خود روشی برای بازگشت به زندگی است.

تنهایی بعد از مرگ همسر

۲- پس از ایجاد بینش جدید و دانستن ماهیت مرگ و زندگی باید به دنبال هدف های زندگی خود باشیم

هر فردی به نوبه خود، فردی مستقل و واحد است و بار عاطفی فراوانی به اطرافیان خود دارد. از این رو با بینشی که به زندگی خواهیم داشت، میبایست به دنبال راهکارهای جدید، برنامه ریزی های جدید و هدف های جدید باشیم و خودمان را در سردرگمی و بی حالی و ندانم کاری قرار ندهیم.

۳- گلایه را کنار بگذاریم

اگر بخواهیم در شرایط گلایه، ناله و زاری قرار گیریم و قبول نکنیم این اتفاق برای هر فردی ممکن است بیافتد، دیگر نمیتوانیم روی خوش زندگی را ببینیم. باید بیاموزیم مرگ جزئی از زندگی است و به دنبال زندگی میآید. بنابراین ما و عزیزانمان وقتی در زندگی قرار گرفته ایم، حتما تجربه مرگ را نیز دنبال خواهیم کرد تا در چرخه صحیح زندگی قرار گیریم.

۴- پذیرش و قبول شرایط

پذیرش و قبول شرایط، خود نیز بازگو کننده دلیل مرگ و زندگی است. اگر ما فردی هستیم که به هیچ اتفاقی، انعطاف نداشته باشیم و پذیرش مان در مورد مسائل کم باشد، در برابر مرگ نیز به همین شکل عمل میکنیم. مرگ عزیزان ما مسئله ما است و باید نسبت به دارایی هایمان و از دست دادنشان پذیرش داشته باشیم و بدانیم هدفی در بودن و نبودن آنها در دنیا در جریان است. انکار در مراحل اولیه از دست دادن همسر و یا عزیزان، یک واکنش روانی است که بواسطه آن، فرد در ذهن خود نمیخواهد بپذیرد که چه اتفاقی برای او افتاده است. پس از آن خشمگین میشود و در زمانی احساس گناه میکند. اما مسئله مهم گذر از این دوره سخت و کنار آمدن با مسائل اطراف است.

۵- به داشته هایمان تمرکز کنیم

اگرچه با مرگ همسر و یا عزیزان ما در سوگ از دست دادن هستیم، اما پس از آن باید به داشته هایمان و دیگرانی که در کنارمان هستند، بپردازیم. یکی از معضلات افرادی که همسر و یا عزیزی را از دست میدهند، نادیده گرفتن بقیه اعضای خانواده است. اینگونه است که ما به القای احساس، نادیده گرفتن و بی ارزشی نسبت به دیگران میپردازیم. در واقع آنهایی که در کنار ما هستند و مدام برای بهبود حال ما تلاش میکنند، جزو باارزش ترین دارایی ها هستند که با داشتنشان، بهتر است فرصت را غنیمت بدانیم و برایشان وقت بگذاریم تا اینکه تمام انرژی و وقتمان را صرف غم از دست دادن کنیم.

۶- صبور باشیم

هر از دست دادنی، نیاز به فرصت و زمانی برای بهبود و ترمیم دارد. اگر نخواهیم بپذیریم که باید زمانی بگذرد که ما بتوانیم نسبت به وقایع اطرافمان، پذیرش مجدد داشته باشیم، مدام مضطرب تر، دلتنگ تر و بی تاب تر میشویم. صبور بودن و سپردن برخی از مسائل به دست زمان، دلیلی برای بهبود شرایط، انرژی روانی ما و همچنین حل شدن مسائل اطرافمان میشود. اینگونه است که بی تابی ها کمتر میشود و حتما میتوانیم راه حل های بهتری برای ادامه زندگی و ایجاد شرایط جدید برای خود پیدا کنیم.

۷- معاشرت های سالم را گسترش دهیم

یکی از مهمترین واکنشهایی که پس از مرگ عزیزمان میتوانیم انجام دهیم، مراجعه به زندگی و معاشرت های سالم و گسترش احساس زنده بودن در خود است. اگر ما به عنوان کسی هستیم که هنوز میتوانیم از دنیا و بودن در دنیا بهره ببریم، پس بهتر است در حالت تدافعی، خشم و نگرانی نمانیم و بتوانیم از انرژی سالم انسان های اطرافمان بهره ببریم و به دوست داشتن های جدید و علایق جدیدمان بپردازیم که همه و همه نشان از زندگی رو به جلو دارد. در واقع در خودماندگی، احساس افسردگی و رخوت پس از هر سانحه، به این صورت با قدرت تفکر و اندیشه خود به سمت بهبود و سلامت میرود.

منابع: vitas.com و cruse.org.uk

نظرات کاربران:
سادات
پاسخ به این نظر
1402/9/6

من همسرم و ۱۰ ماهه از دست دادم ،دیگه نمتونم دوری شو تحمل کنم نمیتونم تنهایی زندگی کنم ، فقط دنبال یه راهی برای کوتا شدن زندگی م از خودکشی میترسم گناه باشه ،چی کار کنم زودتر راحت بشم از این زندگی

0 0
محمد
پاسخ به این نظر
1402/8/1

باسلام من وهمسر که همه کسم بود زندگیم بود30سال باهم زندگی کردیم بسیار با هم رفیق بودیم در طول این 30سال کوچکترین مشکلی باهم نداشتم وخیلی با اخلاق بودن وحتی با اقوام وبستگاه هم خیلی مهربان ودلسوز بودن الان 5ماه می باشد که به رحمت خدا رفته من تحمل این داغ کران را ندارم دارم دیوانه میشم روزی سه بار میرم سر مزارش اگر خودکشی گناه نبود یک ثانیه خودمو زنده نمی گذاشتم

0 0
محمد
پاسخ به این نظر
1402/7/3

سلام من هاله از دست دادم هر روز،دارم بدتر میشم دارم دیونه میشم به خدا میگم زنده ش کن فقط من بدونم به خدا به هیچکی نمیگن زندش کردی ، اون مریم بود من نتونستم خیلی ازش مراقبت کنم ،واقعا خودکشی گناه داره من فقط از لون دنیام میترسم خودکشی نمیکنم ،اگه خدا مهربونه چرا با ماها ابن کار رو کرد چرا داع همسر مو تو جوانی تو دلم گذاشت

0 0
مهسا
پاسخ به این نظر
1402/6/25

یکماه از فوت همسرم میگذره ۲۵ تیرماه عروسیمون بود و شوهرم ۲۵ مرداد بر اثر تصادف و بی احتیاطی یکی دیگی در اوج جوانی و انگیزه با بدنی صحیح و سالم و کلی آرزوی بر باد رفته رفت زیر خاک عزیز دلم چهلمش میشه روز تولدش هنوز فیلم عروسیمون حاضر نشده خیلی سردرگمم خیلی آدم خوبی بود اصلا درک نمیکنم که چرا خدا ازم گرفتش ثانیه به ثانیه خاطراتش جلو چشممه خیلی عاشق هم بودیم خیلی مهربون بود حسرت پدر شدن به دلش موند قبل از اینکه بر سرکار پیشونیمو بوسید یکساعت بعد رفتم توی سردخونه صورت غرق خونشو بوسیدم خودمم ۲۱ سالمه کاش جفتمون باهم میمردیم

2 0
ناصر
1402/8/19

سلام.منم همسرم باردارم را بایک گل پسر۸ماهه داخل شکم به مادرزنم سپردم وبه ماموریت کاری رفتم.وقتی برگشتم جنازش را تحویلم داد.براثربی احتیاطی وخاب آلودگی در رانندگی بدونه اجازه من خانمم را به جایی برده بود و داغ همسروفرزندم را بردلم گزاشت.منم کاری جزواگزاری به خدا را ندارم.

0 1
سمیرا
پاسخ به این نظر
1402/4/28

من همسرم بعد ۲۰ سال با هم بودن با وحود یک پسر۱۰ بر اثر سرطان از دست دادم زندگی مفهمومی نداره چیکار کنم عاشقش بودم نفسم بود

0 0
راد
پاسخ به این نظر
1402/12/29

درست هشت ماهه همسرم و پسرم که هشت سالش بود از دست دادم .دختری که خودم بهش علاقه مند شدم و توی سخترین شرایط زندگی پابه پام میومد و حمایت میکرد.توی همه ی مقالات چیزی بنام عشق وجود نداره که درمانی داشته باشه.مشاوره هایی که برای درمانم ناتوان بودن و هیچ راهی نبود که از این شرایط خارج بشم.همه اینها یکطرف اطرافیانی که از روی دلسوزی ونابلدی حرفها میزنن و رفتارهایی نشون میدن.بیشتر بهت اسیب میزنن تا اینکه بهتر بشی.همیشه بهش میگفتم تو همه چیزه زندگیم هستی و پسرم نفسه من.من همه داراییمو از دست دادم درواقع خودمو از دست دادم.یک جسمه داغونم که باوجوده کارودرآمده بنسبت خوبم و سرگرمیهایی که دارم هنوزم شب و روزم آرزوی مرگه.دچار اسیب قلبی شدم و درمانشو دنبال نمیکنم تا زودتر راحت بشم.عشق جایگزین نداره و درمانش غیرممکنه قابل درک نیست برای حتی علمه روانشناسی.وقتی خودم دوست ندارم از این سوگواری رها بشم سرنوشتم مشخصه.ن از مرگ هراسم.ن از اینده وابستگی مونده برام.از دنیا بطور کامل دل بریدم حتی اعتقادو ...کاملا ازدست رفته.باورش سخته حتی والدین و سایر اطرافیانش نسبت به همشون احساسی ندارم برام مهم نیستن البته باتوجه به دورانی قبل اتفاقات و بی مهریها در گذشته.حالا دیگه مهرومحبت چه سودی داره. اینهاگفتم تا بگم اگر زندگیت و ایندت مهمه زودتر از این شرایط خارج بشو.اگر بچه دارین بخاطر بچه محکوم به خوب شدن هستین.اگرم مثله من هیچی ندارین که باید گذرزمان نشون بده تا کجا این نفسها یاری میکنن.

0 0
پیمان
پاسخ به این نظر
1401/12/16

سلام. من 3 ماهه همسرم که 29 سالش بود بر اثر سرطان فوت شده. خیلی عاشقش بودم. مدام تو ذهنم است. هیچ امیدی به زندگی ندارم.

3 0
سهیل
پاسخ به این نظر
1401/9/18

سلام من زنم و بعد یکسال مبارزه با سرطان یکماه پیش از دست دادم خیلی عاشق هم‌بودیم و خیلی شوق زندگی کردن داشت حال روحیم‌اصلا خوب نیست خیلی دلتنگش شدم همش بی قرارم فکر نمیکردم اینقدر وابستش بودم الان همش دارم حسرت‌روزهای خوبی که باهم داشتیم میخورم بعد ۵ سال زندگی مشترک تو سن ۳۵ سالگی تو اوج جوونی زندگیم نابود شد الان هیچ انگیزه ای واسه زندگی‌ندارم.

2 1
پیمان
1401/12/16

خیلی سخته کنم مثل شما هستن

0 0
سهیلا
پاسخ به این نظر
1401/8/15

من و شوهرم عاشق هم بودیم من جونم برا شوهرم بود سه ماه ندیدمش سه ماه محروم شدم از نگاهش خانواده شوهرم منو بیرون کردن زندگیم از هر سمت نابود شده همش امید دارم شوهرم زنده باشه بیاد حقشون بزارم کف دستشون خسته شدم دلم میخواد منم زود برم پیش شوهرم

1 1
mohsen.taghizadeh
1401/10/28

سلام.من همسرما ۹آذر از دست دادم.تصادف کرد و یکدفه من و دوتاپسراش را تنها گذاشت زندگیم فلج شد.ولی هر کاری بکنم زنده نمیشه اگه پسر ۶ سالم نبود هزاران بار به مرگ فکر میکردم.ولی باید ساخت و سوخت چاره ای جز سوختن نیست .ولی به بچها امید زندگی میدم

2 0
کرونازده
پاسخ به این نظر
1401/7/22

سلام من همسر عزیزم دربعلت کرونا در دوسال پیش ازدست دادم جوان بود ومادر دوتابچه واقعا سخته کناراومدن با اتفاقات بعداز وفات ایشان بدبختانه همزمان مادرزنم رابعلت کرونا وده روز بعدپدرزنم رابعلت کرونا ازدست دادیم .واقعا شرایط سخت وپیچیده شد .داغ جوان خیلی سخته خیلی هرچقدر بگم کمه تنها خداست که درد ورنج انسان وفشار هایی که برایش در این شرایط وارد میشود را میداند ،چاره ای نیست تسلیم وتحمل دردورنج خدا آورندگان وکوتاهی کنندگان کرونا را نبخشد آنها که واکسن نگذاشتند بیاید آنها که کرونا داشتند نگفتند آنها عزیز من همسرم ومادر فرزندانم را گرفتند بسیارمشکلات پیش آوردند خدایا خودت کاری کن

1 0
فرود
پاسخ به این نظر
1401/3/5

خدایا چه کنم با مرگ همسر. بی نهایت عاشق خانمم بودم و دوستش داشتم دارم دیونه میشم خدایا اگر مهربانی پس چطور من و همسرم که بشدت عاشق هم بودیم و واسه همدیگه جون میدادیم از هم جدامون کردی 23سال عاشقانه در کنار هم بودن و با عشق زندگی کردن یعدفعه همه چیز برباد رفت تنها آرزوم مردن و به همسرم رسیدن است بزرگترین استرس زندگی ام شده این که کی به همسر نازنینم میرسم. یه دختر 19ساله هم دارم که اون هم حال و روز خوشی نداره بعداز فوت همسرم دیگه هیچ چیزی منو خوشحال نمیکنه.زندگی ام سوت و کور و در سکوت مرگباری فرو رفته. شما را بخدا واقعیت دارد بعد از مرگ در کنارهم هستیم تنها دلخوشی که دارم اینه که باز بهم میرسیم.

2 0
فرود
پاسخ به این نظر
1401/2/31

سلام دوماهه همسر عزیزم را در سن 38سالگی از دست دادم بیش از حد عاشق هم بودیم شب و روز ندارم دارم دیونه میشم. خواب ندارم فقط و فقط آرزو دارم زودتر بهش برسم شما را بخدا هر وقت بمیرم بازهم بهم میرسیم.

1 0
راز
پاسخ به این نظر
1401/2/14

من همسرمو ۳ ماهه که از دست دادم ، ازدواجمون به یک سال هم نرسید ، به تمام معنا نابود شدم چون همه کسم بود هیچ فرد دلسوز و با درکی هم تو اطرافیانم ندارم ، اگر باردار نبودم قطعا خودکشی میکردم گرچه تو این شرایط هم خیلی به سرم میزنه اینکارو بکنم که یه نفر دیگه رو تنهاتر از خودم نکنم تو این دنیا، کارم شده گریه و تو یه اتاق تاریک تنها موندن آخه بچه ای که با این روحیه دنیا بیاد نمیدونم چطور نیسه

1 0
M.z
1402/9/11

وای چقد من مث شمام منم هشت ماهه باردار بودم ک همسرمو از دست دادم????

0 0
سمیه
پاسخ به این نظر
1401/1/5

من همسرمو که همه زندگیم بود یک ماهه از دست دادم فقط 35 سالش بود، زندگیم واقعا تاریک و داغون شده، یه سال بود رفته بودیم خونه خودمون، الان خونم سوت و کور شده، نمیتونم چه جوری اونجا زندگی کنم، هر روز به خودکشی فکر میکنم اما میترسم که دیگه هیچ وقت نبینمش کاش زودتر زندگیم تموم بشه

4 2
سحر
پاسخ به این نظر
1400/12/26

دو ماهه که همسرمو از دست دادم ما حتا طعم شیرین عروس داماد شدنو تجربه نکردیم اون همه ی زندگی من بود نمیتونم با غم از دست دادنش کنار بیام اروم شدم ولی ارامش ندارم دنبال راهی برای کاهش عمرم هستم دارم دق میکنم که بخاطر خانوادم نمیتونم خودکشی کنم دلم میخواد زودتر بمیرم تت برم پیشش خیلی دلم براش تنگ شده میترسم که دیر بمیرم میترسم که دوباره مرگ عزیز ببینم ترس تمام زندگیمو گرفته چون خیلی یهویی و اتفاقی در عزض یکساعت جدا شدن از اون این اتفاق برام افتاده بدون هیچ مریضی قبلی و من دارم دق میکنم خواهش میکنم بگید بهم مرگ سریع و راحت و راه رسیدن بهش چطور هست چون دیگه تحمل ادامه‌دادن ندارم

0 4
علی
1401/1/3

منم همسرمو از دست دادم ولی اینه بدان با مردنت به پیشش نمیری بلکه ازش دور میشی میری عالم برزخ بیچاره میشی.

1 1
مژگان
پاسخ به این نظر
1400/6/19

من 16مرداد همسرمو از دست دادم همسر جوانمو شب و روزم یکی شده اگر3 فرزند نداشتم به جرات میتونم بگم میتونستم خودمو بکشم همسرم بر اثر کرونای لعنتی فقط در عرض چند روز از دست رفت عاشقش بودم عاشقش میمونم چطور میتونم به زندگی برگردم؟ تحمل ندارم

5 3
جوان
1401/9/19

خیلی دردناکه، منم همدرد شمام، همسر جوانم بر اثر کرونا ۲۷ شهریور فقط در ۶ روز فوت کرد ، هیچ مشکلی نداشت و کاملا سالم بود، رفتنش بسیار ناگهانی و دردناک بود ، تنها دخترمون فقط ۳سالشه و تنها امیدم به زندگیه. غیر قابل تحمله و دارم نابود میشم....

0 0
تارک دنیا
پاسخ به این نظر
1400/5/25

من نیزهمسرعزیزم رادراثرکرونا ازدست دادم.۴ماه گذشته؟وداغش روز به روز ،تازه ترمیشود.دارم ازشدت اندوه وناراحتی میمیرم.فقط بحاطردوفرزندم زنده مانده ام.همسرم مردخوب وپاکی بود.جوان بود وبی گناه قربانی کروناشد.این داغ عظیم،درمان ندارد،ندارد،ندارد.فقط بایدبسوزم وبخاطر فرزندانم بسازم تاعمرم به پایان برسد واگرقسمت وشانسم باشد،یکبار دیگر همسرنازنینم راببینم

10 1
Mbm
1401/5/10

منم نامزدم از دست دادم

1 0
مینا
پاسخ به این نظر
1399/1/10

سلام من دوستم همسرش رو تو کرونا از دست داد واقعا راهکارش چیه چون داره نابود میشه و روحیش کمه 2 تا بچه کوچیکم داره کاش بشه بیاریمش پیشه روانشناس تا بتونین بهش کمک کنین لطفا برایداین جریان زنان ویژه بزارین چون خیلیا آسیب دیدن

22 3
افزودن نظر:
captcha


تست های آنلاینتست آنلاین
آدرس مکثآدرس
تلفن مکث
رزرو آنلاین وقترزرو وقت
تماس با واتس اپواتس اپ