22006198 021

فوت همسر و تنهایی بعد از مرگ او

خیلی بد بد متوسط خوب عالی
(36 رای)
فوت همسر و تنهایی بعد از مرگ او

تعداد کمی از رویدادهای زندگی به اندازه فوت همسر تنهایی بعد از مرگ او را دردناک می کنند. اگر هم اکنون در شرایط مناسبی نیستید، و افسردگی فوت همسر بعد از گذشت چند ماه همچنان بر روی روند کار و زندگی شما اختلال ایجاد کرده است و حتی شرایط جسمانی، تحصیلی یا کاری شما را تحت شعاع قرار داده است بهتر است فکری برای بهتر شدن شرایط خود با مراجعه به روانشناسی که در این زمینه بتواند به شما کمک کند، بکنید. گاهی افراد بعد از فوت همسرشان که وابستگی بسیار زیادی هم به او داشته اند نمی دانند در آینده چه اتفاقی برای آنها خواهد افتاد که همین موضوع اضطراب آنها را به شدت بالا می برد. یا ممکن است مطمئن نباشند که چگونه از این فقدان بزرگ جان سالم به در خواهند برد. حتی ممکن است از خود بپرسند که آیا انرژی یا تمایلی برای تلاش برای برگشت به روال معمولی زندگی را دارند یا خیر. در اینجا ما به شما چند راهکار جهت بهبود احساس غم و اندوه ناشی از فوت همسر می دهیم:

  • مراحل ۷ گانه سوگواری
  • ایجاد بینش جدید
  • کنار گذاشتن گلایه و پرخاشگری یا حتی غر زدن به زمین و زمان
  • پذیرش بی قید و شرط
  • چگونگی تمرکز بر داشته ها

نکته مهم؛ صبر و تمرکز برای شکل گیری ارتباطات موثر جدید چه با همجنس و چه با غیر همجنس که بر روی کارکرد مثبت مغز تاثیر بسیار زیادی می گذارد بسیار مهم (به نوعی بودن در جامعه و دوستان نه اجتناب از آن). فوت همسر و تنهایی بعد از مرگ او جزو شرایط بسیار حاد در رده بندی بالای اتفاقات تلخ زندگی است که در بعضی از تحقیقات معتبر آن را با مرگ فرزند هم برابر می دانند. در همه گیری کرونا، تعداد بسیار زیادی از افراد بدلیل عدم سوگواری و نداشتن مراسم خاکسپاری، وارد شرایط بسیار بدی شدند، زیرا مراحل سوگواری را به درستی طی نکردند و همین موضوع یکی از نکاتی است که افراد را دچار سوگ ناتمام میکند. توجه داشته باشید که در بسیار از افراد که حتی مراسم خاکسپاری را نیز دیده اند ممکن است دچار سوگ ناتمام یا افسردگی پس از مرگ عزیران شوند که حتما نیاز به تراپی گرفتن از یک روانشناس را الزامی می کند.

بهترین روانشناس گروه روانشناسی اینجا مکث در سال 1402: بهزاد متین

ترومای مرگ همسر

زوج ها با از دست دادن یکدیگر و تجربه فوت همسر بخصوص از دست دادن همسر در جوانی، در ترومای شدیدی قرار میگیرند و هضم این موضوع که دیگر کسی در کنارشان نباشد و در دیگر روزهای زندگی خود به تنهایی وقت بگذرانند، برایشان وحشتناک است (البته توجه فرمایید که این مقاله در مورد کیس های واقعی است که عاشق هم بودند نه کیس هایی که بر هر دلیلی تن به ازدواج داده اند و حتی شاید در درون خودشان بعد از فوت همسر حتی خوشحال هم شده باشند). اما در کل ماجرای ماهیت مرگ و ترس از دست دادن هر فردی که در کنار ما است، یک واقعیت غیر قابل انکار است که هیچ فردی نمیتواند از آن دور بماند.

روش های جدید درمان فوت همسر

در حال حاضر، روش های متعددی برای کمک به افرادی که فوت همسر را تجربه کرده اند، وجود دارد. این روش ها شامل مواردی مانند مشاوره روانشناختی، پشتیبانی اجتماعی، فعالیت های تجربی و حتی تکنولوژی می شوند. در ادامه، به برخی از این روش ها اشاره می کنم:

  • مشاوره روانشناختی و روانپزشکی: مراجعه به متخصصین روانشناسی و روانپزشکی می تواند به فرد در مراقبت از خود و کمک به مدیریت احساسات کمک کند. این افراد می توانند راهنمایی های موثری در مورد مدیریت غم و اضطراب پس از فوت همسر ارائه دهند.
  • گروه های حمایتی: شرکت در گروه های حمایتی با افرادی که تجربه مشابهی دارند، می تواند بسیار موثر باشد. این گروه ها فرصتی را برای اشتراک تجربیات، درک همدیگر و یافتن حمایت اجتماعی فراهم می کنند.
  • تمرینات روانشناختی و تکنیک های مدیریت استرس: تکنیک هایی مانند تمرین تنفس عمیق، تمرینات مرتبط با ذهن آگاهی (mindfulness)، و تمرینات تفکر مثبت می توانند به افراد کمک کنند تا با احساسات منفی مقابله کنند و بهبود یابند.
  • استفاده از تکنولوژی: برنامه ها و وب سایت هایی وجود دارند که به صورت مشاوره آنلاین به افراد کمک می کنند تا مدت طولانی تری با خسارت غم و اضطراب کمتری روبرو شوند. این برنامه ها ممکن است شامل راهنمایی های مربوط به مدیریت غم، تمرینات مدیتیشن، و ابزارهای ثبت و ردیابی احساسات باشند.
  • حفظ ارتباطات اجتماعی: حفظ ارتباط با خانواده، دوستان و افراد دیگری که پشتیبانی می کنند، می تواند در فرآیند بهبود و تسکین غم بسیار کمک کننده باشد.

فوت همسر

آمار و ارقامی از فوت همسر

آمار و ارقام نشان دهنده آن است که نسبت فوت مردان به زنان به ازای هر هزار نفر ۱۰۰ زن و ۱۲۷ مرد از بین ما می روند. مهمترین علت مرگ و میرها را بیماریهای قلبی و عروقی با ۳۱/۱% و بیماریهای تنفسی ۹/۳% و سرطان ها و تومورها ۱۰/۵% است. بدین ترتیب متوجه میشویم بیماری ها علتهای اصلی مرگ و میر هستند و مردان بیشتر از زنها در خطر ابتلا به این بیماری ها هستند.

فوت همسر و راه های مواجهه با آن

در کلیت فلسفه مرگ، دلیل آن هرچه که باشد، بدست گرفتن کنترل زندگی همسری است که در دنیا مانده و قبول ادامه زندگی، مخصوصا قبول شرایط جدید و ایجاد انگیزه و قدم برداشتن به سمت بهبود است. نکته مهم در این خویشتنداری، کمک به کودکان است. کودکانی که والد خود را از دست میدهند، قطعا در شرایط سختی قرار میگیرند که باورشان به میزان سنشان سخت تر و غیرقابل قبول تر میشود.

انواع احساسات پس از مرگ همسر

تنهایی و غم

اگر با شریک زندگی خود زندگی کرده اید، فراموش کردن این واقعیت که او با شما نیست، غیرممکن و از دست دادن آن همراهی، بسیار سخت است. اکنون یک فضای خالی وجود دارد. اگر یک تخت مشترک دارید، حتی تلاش برای خوابیدن، یادآور چیزهایی است که از دست داده اید و هرگز آنها را فراموش نمی کنید. در این مسیر افراد معمولا چند راهکار ناخودآگاه مقابله ای را انتخاب می کنند.

3 سبک مقابله ای ناسالم:

  1. اجتناب: روی آوردن به مواری که به طور موقت ذهن آنها را از واقعیت دور می کند مثل استفاده از مواد مخدر یا محرک و الکل زیرا این گونه مواد ذهن را برای چند ساعتم که شده آرام می کند.
  2. تسلیم: رفتن به سمت افسردگی و تسلیم شدن برای ادامه زندگی و حتی در این موارد فرد به سمت خودکشی هم سوق پیدا می کند و تمام روابط بین فردی خود را قطع می کند و بسیار مهم است بدانید که یکی از شایع ترین موارد خود کشی در اختلال افسردگی ناشی از سوگ عزیزان می باشد که ریسک کردن در مورد آن بسیار خطر ناک است پس دوست یا عزیز خودتان را وقتی دچار افسردگی آن هم بعد از سوگ شده است به هیچ عنوان تنها نذارید زیرا در زمان افسردگی مغر فرد حتی 10% عملکرد سابق را هم ندارد.
  3. جبران افراطی: در جبران افراطی شرایط بسیار پیچیده است. افسردگی پنهان شکل می گیرد، فرد سعی می کند خود را خوشحال نشان دهد و حتی شاید رابطه های زیادی را شروع کند ولی اگر دقت کنید می بینید که دوامی ندارد یا به سمت کار کردن های اعتیاد گونه می رود گویی فرد اعتیاد به کار دارد یا سعی می کند؛ مسافرت های پی در پی یا مهمونی ها، سینما، شهربازی، تئاتر یا بسیاری از کارهای که کم کم و در حد استاندارد انجام دهد را مانند افرادی که دارای اختلال دوقطبی و وارد شدن به فاز مانیا یا هیپومانیا است انجام دهد.
پیشنهاد می کنم این مقاله را بخوانید: از کجا بدانم اختلال دو قطبی دارم

از دست دادن صمیمیت

بسیاری از مردم تحمل از دست دادن یک رابطه فیزیکی یا جنسی را سخت می دانند. از دست دادن صمیمیت و شریک زندگی تان قابل درک است. صحبت کردن در مورد این مسئله، ممکن است دشوار یا نامناسب به نظر برسد. اما انجام این کار با کسی که به آن اعتماد دارید یا با یک تراپیست حرفه ای، میتواند بسیار کمک کند یا به نوعی حتی می توان گفت الزامی باشد. یک روانپرشک و روانشناس در کنار هم می توانند شرایط را برای فرد سوگوار استیبل کنند.

احساس حضور کسی

این امکان وجود دارد که احساس کنید فردی که مرده است واقعاً با شماست. ممکن است پس از مرگ شریک زندگی تان، او را ببویید یا بشنوید یا حتی ببینید. برای برخی افراد این می تواند بسیار اطمینان بخش و برای برخی دیگر آزار دهنده باشد. معمولا کمتر رایج است و با گذشت زمان متوقف میشود. اما اگر زمان زیادی را از شما بگیرد می توایند بگویید به نوعی دچار مسخ واقعیت شده اید که نیاز به درمان های سنگین دارد. ما دو نوع مسخ داریم (مسخ شخصیت و مسخ واقیت).

اثرات فیزیکی

اندوه نه تنها بر احساسات ما تأثیر میگذارد، بلکه بر سلامت ما نیز تأثیر دارد. معمولاً دچار سردرد، کاهش وزن، اختلال خواب یا خستگی می شویم. مقاومت در برابر بیماری، ممکن است کاهش یابد و احتمال ابتلا به بیماری های جزئی، افزایش می یابد. اگر علائم ادامه یافت یا در تلاش برای مقابله با آن هستید، از پزشک عمومی خود کمک بگیرید.

سایر تغییرات و مضرات

فوت همسر و تنهایی بعد از مرگ او، میتواند تغییرات و ضررهای دیگری را به همراه داشته باشد. شما با تغییر هویت از متاهل به یک فرد مجرد روبرو هستید یا اگز زن باشید واژه ازدواج با زن مطلقه بر روی شما برچسب می خورد. ممکن است با از دست دادن رویاها و اینکه چگونه زندگی خود را در آینده تصور میکردید، احساس درد ورنج کنید. ممکن است با مشکلات مالی مواجه شوید. حل این مسائل می تواند زمان و انرژی زیادی را صرف کند. گاهی تغییرات می تواند انرژی بسیار زیادی را از شما بگیرد و تغییرات سمت و سوی واقعی نداشته باشد کلا بعد از یک ترومای بزرگ و به تنهایی فکر کردن احتمال خطا را در شما بسیار افزایش می دهد.

فوت و مرگ همسر جوان

روانشناسی فوت مادر

مرگ مادر بواسطه دریافت محبت مادری و ایجاد رابطه عاطفی در اکثر موارد سخت تر و تلخ تر از مرگ فوت پدر است. اما به همان میزان، کودک را تحت تاثیر شرایط ویژه ایی قرار میدهد که هیچ کنترلی بر روی آن نخواهد داشت حتی با توجه به سن فرد احتمال ایجاد طرحوارهای ناسازگار در فرد را هم دارد مخصوصا درسنین کودکی و نوجوانی. اما وظیفه والدی که در کنار کودک مانده است، صرفا تامین نیازهای مالی و مادی کودک نیست، والدی که همسر خود را از دست داده، مسئولیت هایش چندین برابر شده و بار تنهایی را نیز به دوش میکشد. شرایط ویژه ایی دارد که تا مدت ها نیاز به کمک اطرافیان برای پذیرش شرایط خود را دارد. اگر فرزندان در سنین بزرگسالی باشند، قطعا تحمل رنج و درد فوت همسر بسیار کمتر است. زیرا هر فرزندی میتواند خود مسئولیتی را قبول کند و به کمک والدش بشتابد. از منظر روانشناختی فوت مادر میتواند بسیار دردناک باشد؛ مخصوصا اگر مادر سنین پایین تری داشته باشد، مرگ او خانواده را با چالشی عمیق رو به رو می کند. در نظر داشته باشید که فوت همسر میتواند همان فوت مادر خانواده باشد.

فوت همسر و 7 راهکار مواجهه با آن

۱- زمانی را به سوگواری بپردازیم

سوگواری کردن باعث میشود بار غم تا حد زیادی کاهش پیدا کند. از آنجایی که فرهنگ و دین افراد در مرگ شرایط سوگواری را تسهیل می کند، پس از آن، اگر سوگواری به درستی انجام شود افسردگی های شدید در غم از دست دادن همسر بروز پیدا نمیکند. مراسم هایی بزرگ با حضور تعداد زیادی از دوستان و آشناها در مقاطع زمانی ۳ روز، ۷ روز و ۴۰ روز که همه نشان از همدلی افرادی است که میخواهند پس از مرگ عزیزی در کنار خانواده آن فرد قرار گیرند و با در کنار هم بودن و ایجاد فضایی که مملو از کار و رفت و آمد و تامین غذا و پذیرایی است، خود به گونه ایی، ذهن فرد را از مرگ و نشستن و به تنهایی غصه خوردن دور میکند و او را به سمت پذیرش سوق می دهد که مرگ حق است.

زمانی که فردی در سوگ قرار گیرد و بداند کسانی هستند که غم او را میبینند و همدل وی هستند، بصورت ناخودآگاه میتواند ببیند که ۴۰ روز از زمان از دست دادن عزیزش گذشته و به رخوت و در خودماندگی نرسیده است و شرایط معمولی زندگی را طی کرده است. به دنبال تامین برنامه هایی برای مراسم سوگواری بوده و این خود روشی برای بازگشت به زندگی است. حسی اگر نگاه کنید در مراسم چهلم یا سالگرد مرگ عزیز آن فرد، بزرگان فامیل لباس سیاه فرد را با لباس سفید عوض می کنند که خود همین کار باعث کاهش درد و رنج در فرد سوگ دیده می شود.

تنهایی بعد از مرگ همسر

۲- پس از ایجاد بینش جدید و دانستن ماهیت مرگ و زندگی باید به دنبال هدف های زندگی خود باشیم

هر فردی به نوبه خود، فردی مستقل و واحد است و بار عاطفی فراوانی با اطرافیان خود دارد. از این رو با بینشی که به زندگی خواهد داشت، میبایست به دنبال راهکارهای جدید، برنامه ریزی های جدید و هدف های جدید، یا معنای زندگی جدید در زندگی خود باشد. خورده مرگ ها گاهی باعث تغییر در سبک زندگی فرد می شوند و گاهی باعث رشد فرد هم می شوند به شرطی که وارد آن (3 سبک مقابله ای ناسالم یعنی اجتناب، تسلیم و جبران افراطی) که پیش تر به آن اشاره کردیم نشود.

۳- گلایه را کنار بگذاریم

اگر بخواهیم در شرایط گلایه، ناله و زاری قرار بگیریم و قبول نکنیم این اتفاق برای هر فردی ممکن است بیافتد، دیگر نمیتوانیم روی خوش زندگی را ببینیم. باید بیاموزیم مرگ جزئی از زندگی است و به دنبال زندگی می آید. بنابراین ما و عزیزانمان وقتی در زندگی قرار گرفته ایم، حتما تجربه مرگ را نیز دنبال خواهیم کرد تا در چرخه صحیح زندگی قرار بگیریم.

۴- پذیرش و قبول شرایط

پذیرش و قبول شرایط، خود نیز بازگو کننده دلیل مرگ و زندگی است. اگر ما فردی هستیم که به هیچ اتفاقی، انعطاف نداشته باشیم و پذیرش مان در مورد مسائل بسیار کم باشد، در برابر مرگ نیز به همین شکل عمل میکنیم. مرگ عزیزان ما مسئله فردی خود فرد است و باید نسبت به دارایی هایمان و از دست دادنشان پذیرش داشته باشیم و بدانیم هدفی در بودن و نبودن آنها در دنیا در جریان است. انکار در مراحل اولیه از دست دادن همسر و یا عزیزان، یک واکنش روانی است که بواسطه آن، فرد در ذهن خود نمیخواهد بپذیرد که چه اتفاقی برای او افتاده است. پس از آن خشمگین میشود و در زمانی احساس گناه میکند. اما مسئله مهم گذر از این دوره سخت و کنار آمدن با مسائل اطراف است. اگر پذیرش موفقیت یا پیروزی که باعث خوشحالی می شئد را یک فرد دارد و با آن حالش خویب می شود باید بداند که شکست و غم هم جزئی از زندگی است و به پذیرش آن باید متعهد باشد. اگر اینگونه نباشد فرد در دوران کودکی خود همچنان زندگی می کند و از منظر عقلی و منطقی به رشد دست پیدا نگرده است.

۵- به داشته هایمان تمرکز کنیم

اگرچه با مرگ همسر و یا فوت عزیزان ما در سوگ از دست دادن هستیم، اما پس از آن باید به داشته هایمان و دیگرانی که در کنارمان هستند، بپردازیم. یکی از معضلات افرادی که همسر و یا عزیزی را از دست میدهند، نادیده گرفتن بقیه اعضای خانواده است. اینگونه است که ما به القای احساس، نادیده گرفتن و بی ارزشی نسبت به دیگران را زندگی می کنیم که خود این یک آسیب بزرگ است. در واقع آنهایی که در کنار ما هستند و مدام برای بهبود حال ما تلاش میکنند، جزو باارزش ترین دارایی ها هستند که با داشتنشان، بهتر است فرصت را غنیمت بدانیم و برایشان وقت بگذاریم تا اینکه تمام انرژی و وقتمان را صرف غم و غر زدن از دست دادن آنها کنیم. باید بپذیریم که افرادی که در این مرحله کنار ما هستند ظرفیتی دارند و اگر ما به سمت بهبودی نریم کم کم ممکن است ما را تنها بگذارند مگر اینکه خود آنها دارای طرحواره ایثارگری باشند که با این کار نه تنها به ما کمکی نمی کنند بلکه کودک درون ما را رشد می دهند و نمی گذارند ما به سمت رفتار بالغانه رشد کنیم.

۶- صبور باشیم

هر از دست دادنی، نیاز به فرصت و زمانی برای بهبود و ترمیم دارد. اگر نخواهیم بپذیریم که باید زمانی بگذرد که ما بتوانیم نسبت به وقایع اطرافمان، پذیرش مجدد داشته باشیم، مدام مضطرب تر، دلتنگ تر و بی تاب تر میشویم. صبور بودن و سپردن برخی از مسائل به دست زمان، دلیلی برای بهبود شرایط، انرژی روانی ما و همچنین حل شدن مسائل اطرافمان میشود. اینگونه است که بی تابی ها کمتر میشود و حتما میتوانیم راه حل های بهتری برای ادامه زندگی و ایجاد شرایط جدید برای خود پیدا کنیم. همچنین توانمندی در افزایش قدرت صبر یک فرد را می تواند خیلی قدرتمند کند و جلوی بسیاری از آسیب ها مانند تکانه ها را در فرد بگیرد مخصوصا صبور بودن می تواند کنترل تکانه در فرد را بالا ببرد که خود همین موضوع باعث رشد و خودشکوفایی مغز می شود.

پیشنهاد می کنیم این مقاله را ختما بخوانید: قدرت کنترل تکانه

۷- معاشرت های سالم را گسترش دهیم

یکی از مهمترین واکنشهایی که پس از مرگ عزیزمان میتوانیم انجام دهیم، مراجعه به زندگی و معاشرت های سالم و گسترش احساس زنده بودن در خود است. اگر ما به عنوان کسی هستیم که هنوز میتوانیم از زندگی و بودن در این دنیا بهره ببریم، پس بهتر است در حالت تدافعی، خشم و نگرانی نمانیم و بتوانیم از انرژی سالم انسان های اطرافمان بهره ببریم و به دوست داشتن های جدید و علایق جدیدمان بپردازیم که همه و همه نشان از زندگی رو به جلو دارد. در واقع در خودماندگی، احساس افسردگی و رخوت پس از هر سانحه که به آن PTSD، میگویند به این صورت که با قدرت تفکر و اندیشه خود ما را به سمت بهبود و سلامت میبرد.

مسیر جدیدی در دل تارکی و رسیدن به روشنایی مانند ویکتور فرانکل که در سخت ترین دوران سیاه و دارک که فکر کردن به آن هم وحشتناک است پیدا کنیم، ویکتورل فرانکل نویسنده کتاب (در جست و جوی معنا) که در تاریکترین دوران جهان و در بدترین جا یعنی زندان آشویتز محکوم به زنده بودن بود رویکردی به نام معنادرمانی یا لوگوتراپی را ایجاد کرد که نشان داد انسان اگر به خود باور داشته باشد هر کاری را می تواند بکند.

متن فوت همسر

درسته که نوشتن متن فوت همسر یک وظیفه سختیه. این زمانیه که شما باید در یک وضعیت دردناک و دشوار، احساسات و تجربیات خودتون رو با کلامی صادق و دلپذیر به اشتراک بذارید. یک متن فوت باید احترام زیادی به همسرتون نشون بده و به خاطر بیاره چقدر براتون مهم بوده. اجازه بده من یک نمونه متن برات بنویسم:

با نهایت تاثر و اندوه عمیق، اینجانب (نام شما) به اطلاع می رسانم که همسر گرامی ام (نام همسر) به دنیای دیگر پیوست. وی برای من یک همسر مهربان، یک همراه وفادار و یک دوست وفادار بود. از زندگی کنار او لذت بردم و همواره از محبت و معنویتش الهام گرفتم. هیچگاه از خاطرات زیبا و لحظات شیرینی که با هم به اشتراک گذاشتیم فراموش نخواهم کرد.

همسر گرامی ام همیشه در قلب من خواهد ماند و خاطرات ما همیشه زنده خواهند بود. او برای همیشه در دل من خواهد ماند و از اینکه او را از دست دادم بسیار متاسفم.

امروز با دلی پر از درد، مراسم خداحافظی از همسر گرامی ام را برگزار می کنم. او همیشه در قلب من زنده خواهد ماند و به عنوان یک همسر عزیز و یک شریک وفادار، همواره یادآور خواهد بود.

در این لحظات سخت، از حمایت و دعای شما عزیزان قدردانی می کنم.

امیدوارم این متن برای شما مفید باشه. اگر نیاز به تغییرات یا افزودن جزئیات دارید، فقط بگید.

تنهایی بعد از مرگ همسر

تنهایی پس از مرگ همسر یکی از سخت ترین تجارب زندگی است و می تواند باعث احساسات عمیقی از درد، انزجار، اضطراب و افسردگی شود. این یک مرحله بسیار دشوار و دردناک است که برای بسیاری از افراد طول می کشد تا با آن کنار بیایند. اما، می توانید از راهکارهایی استفاده کنید تا کمک کنند تا این مرحله را سپری کنید و به زندگی خود ادامه دهید:

  • دریافت حمایت: بگذارید دوستان، خانواده و عزیزان در این زمان سخت کنارتان باشند. حضور و حمایت آنها می تواند احساس تنهایی شما را کم کند.
  • مشاوره: راهی برای بیان درد و احساسات خود است. یک مشاور یا روان درمانگر می تواند به شما کمک کند تا با این احساسات کنار بیایید و به تدریج با مرگ همسرتان سازگار شوید.
  • پذیرش احساسات: اجازه دهید به خود اجازه دهید احساساتی که دارید را تجربه کنید. این طبیعی است که در این موقعیت احساساتی از جمله غم، افسردگی، عصبانیت و اندوه تجربه کنید.
  • به یاد داشتن خاطرات: حفظ خاطرات مثبت با همسرتان می تواند به شما کمک کند تا احساس ارتباط و ارزشمندی که با او داشتید را حفظ کنید.
  • پیدا کردن تسلی: فعالیت هایی مانند یوگا، مدیتیشن، نواختن موسیقی، نوشتن یا هنرمندی می تواند به شما کمک کند تا آرامش بیشتری پیدا کنید و احساسات منفی را کاهش دهید.

متن تسکین دهنده غم همسر

البته، غم از جمله احساسات طبیعی است که در زندگی همه افراد اتفاق می افتد، اما بسیار مهم است که به همسر خود کمک کنید که با آن مقابله کند. در اینجا چند پیشنهاد برای کمک به تسکین دادن غم همسرتان آورده شده است:

  • گوش دادن با تمرکز: به همسرتان فرصتی بدهید تا در مورد احساساتش صحبت کند. به او گوش کنید و احساساتش را با توجه و تمرکز به متن بیان کنید. این کمک می کند تا او احساس داشته باشد که پذیرفته شده و حمایت می شود. بی توجهی و بی میلی به غم همسر بسیار آسیب زندده است و حتی می تواند برای او ترومایی ایجاد کند.
پیشنهاد می کنیم این مقاله را بخوانید: بی میلی و بی توجهی به همسر
  • نشان دادن همدلی: اظهار همدلی و پشتیبانی از همسرتان در زمان های دشوار بسیار مهم است. بگویید که همیشه در کنارش هستید و آماده کمک به او هستید.
  • ارائه کمک عملی: ممکن است همسرتان نیاز به کمک عملی داشته باشد. مثلاً اگر دچار استرس و فشار زیادی شده باشد، ممکن است به کمک شما برای انجام کارهای روزمره نیاز داشته باشد. ارائه کمک در این زمینه و درمان استرس می تواند بسیار موثر باشد.
  • تشویق به فعالیت های خوشایند: همراهی همسرتان در فعالیت هایی که او را شاد و خوشحال می کند، می تواند بهبود مزاج او را تسریع بخشد. بنابراین، سعی کنید همراهش باشید و او را به انجام فعالیت هایی که لذت می برد تشویق کنید.
  • یادآوری به او که این حالت موقت است: زمانی که همسرتان درگیر غم و ناراحتی است، به او یادآوری کنید که این حالت موقت است و با پشتیبانی و زمان، احتمالاً بهبود می یابد.
  • پیشنهاد مشورت حرفه ای: اگر مشاهده کردید که همسرتان به طور مداوم درگیر غم و اضطراب است و این احساسات بر زندگی او تأثیر منفی دارد، پیشنهاد روانشناس حرفه ای می تواند کمک کننده باشد.
  • نگهداری از خودتان: در نهایت، به خودتان نیز توجه کنید و از منابع پشتیبانی خودتان استفاده کنید. اگر خودتان خسته و ناراحت شوید، نمی توانید بهترین پشتیبانی را برای همسرتان ارائه دهید.

منابع: vitas.com و cruse.org.uk

نظرات کاربران:
ش
پاسخ به این نظر
1403/2/2

سلام منوهمسر عزیزم و زندگیم کردنا گرفت دختر سه ساله داشتم تا الان نتونستم چکار کنم هر روز سر نزارم دلتنگ و غمگین و چکار کنم اگر به خاطر بچم نبود خورمو میکشم خسرت نبودنش داره منو میکشه و توانایی از دست دارن می دم کمک کنید

0 0
Korush
پاسخ به این نظر
1402/12/20

تمام دوستانی که اینجا کامنت گذاشتند، با اینکه عزیزی رو از دست دادند ولی اوضاعشون از من بهتره. من و همسرم که زنی بسیار مهربان و‌فاداره، الان در فاز پایانی سرطانه و میدونم تا چند هفته یا چند ماه دیگه من رو‌ تنها میذاره چون سرطان بسیار کمیاب و‌خطرناکی گرفته و هیچ درمانی هم موثر واقع نشد. ما ۲۴ ساله ازدواج مردیم اونم با عشق کامل. ولی به علل زیادی فرزند نداریم. داریم در غربت زندگی میکنیم و هیچ دوست و فامیلی در این کشور(سوئد) نداریم. فقط خودمون دوتا بودیم ولی زندگی شیرین با خاطرات زیبایی داشتیم تا اینکه این سرطان لعنتی سراغش اومد. من تک و تنها خواهم موند با دنیایی از خاطرات و دیدن اشیا و چیزهایی که متعلق به همسرمه، در زمان نبودنش دیوانه ام میکنه. دوستانی که اینجا پیغام گذاشتند از من خیلی وضعشون بهتره. حداقل بچه دارند یا حمایت خانواده و اطرافیان رو دارند ولی ما کسی رو نداریم. شبها در خلوت و تنهایی، گریه میکنم و دارم فکر میکنم که ای کاش منم میتونستم با زنم از این دنیا برم! واقعا مُردن شاید بهتر باشه تا تحمل و‌ زجر نبودن او.

0 0
صحرا
پاسخ به این نظر
1402/11/28

من همسرم ۴ماه و نیمه فوت شده من و با دو تا بچه تنها گذاشت دارم دیونه میشم نمیدونم چکار کنم‌نمیتونم تحمل کنم بخاطر بچه هام باید قوی باشم خودم از درون داغونم تو اوج جوانی یه زن تنها شدم.چرا همه غم عالم باید برای من باشه مردم بیرونو میبینم میخندن میگم خدا چی تو وجود من دید که این غمو رو دلم گذاشت اگه بچه هام نبودن تا الان خودمو کشته بودم

2 0
پرینوش
1402/11/29

سلام عزیزم منم دقیقا مثل شما دوتا بچه دارم شوهرم چهار ماه وشش روزه که فوت شدن منم داغونم منم دارم دیونه میشم منم جونم سی و هشت سال سن دارم اعصاب ندارم بچهام خیلی سراغ باباشونو میگیرن نمیتونم شادی دیگران رو ببینم منم همش میگم اگه بچها نبودن خودمو میکشم الان پیش شوهرم بودم همش از خدا گله دارم فک میکنم خیلی زشت شدم همه ی جوری نگام میکنن انگار کار بدی کردم .خواستم بگم عزیزم من درکت میکنم من فقط میفهمم چه حال روزی داری خدا بهمون صبر بده .الهی امین

1 0
ستاره
پاسخ به این نظر
1402/10/17

من 28 سالمه و المان زندگی میکنم و توی 24 سالگی ازدواج کردم با کسی که عاشقش بودم یکسال بعد عشقم خیلی ناگهانی و غیر منتظره سکته کرد و از بینمون رفت من چند بار اقدام به خودکشی کردم و تا یک سال اصن حال روانی مناسبی نداشتم تا اینکه با یک درمانگری اشنا شدم و زندگیمو بهم بخشید از روش گروه درمانی استفاده میکرد وقتی که طول دوه درمانم تموم شد واقعا زندگی شکل دیگه ای شد

2 0
عباس
پاسخ به این نظر
1402/9/23

سلام، من ۸ ماه پیش همسرم رو در تصادف از دست دادم، دختری که در دانشگاه عاشقش شدم، زندگیم رو باهاش شروع کردم و بی‌نهایت دوستش داشتم. کاملا غرق لحظات خوش بودم و دغدغه‌ای نداشتم که یکباره همه چیز عوض شد، دنیام تاریک شد و تحمل زندگی رو نداشتم. همسری با ایمان، صادق و همراه که با حداقل‌های زندگی دانشجویی لذت دنیا را می‌بردیم. با این اتفاق به دنیایی پرت شدم که هیچ چیز آن برایم جذابیت نداشت، تحمل همه چیز سخته و این داغ روی قلبم توانم رو گرفت. در ۴ سال زندگی که کنارش تجربه کردم به معنای واقعی کلمه زندگی کردم اما همه چیز نابود شد و با رفتنش من و دختر ۲ ساله‌ام باید همه چیز را از نو یاد بگیریم و بدون بودن همسر و مادر زندگی رو ادامه بدیم. میدونم همه شماهایی که اینجا مراجعه می‌کنید بخوبی درک می‌کنید که چه وضعیتی رو تحمل کردم. اوایل حتی از اینکه دنیای من نابود شده و بیرون همه چیز به روال عادی خود در جریان است بسیار گریه می‌کردم و آرزو داشتم من هم بخشی از این روال عادی باشم اما افسوس. زندگی به همین بی‌رحمی است و چاره‌ای جز کنار آمدن با این داغ ندارم. من هم مثل شما خیلی خوشحال نمیشم دیگران بهم بگن چکار کنم یا چجوری با فقدان عزیزم کنار بیام اما مراقبت از دخترم، مشاوره، خواندن کتابهای مرتبط با سوگ و کمی هم فلسفه کمک کرد تا این داغ رو قبول کنم و باهاش کم کم به زندگی ادامه بدم. هنوز درد زیادی رو تحمل می‌کنم، هنوز برای زندگی از دست رفته‌ام گریه می‌کنم اما در مقابل جریان زندگی ضعیف‌تر از آن هستیم که بتونیم سرنوشت رو جور دیگری رقم بزنیم. امیدوارم آرامش بر قلب همه داغداران جاری بشه.

3 0
سادات
پاسخ به این نظر
1402/9/6

من همسرم و ۱۰ ماهه از دست دادم ،دیگه نمتونم دوری شو تحمل کنم نمیتونم تنهایی زندگی کنم ، فقط دنبال یه راهی برای کوتا شدن زندگی م از خودکشی میترسم گناه باشه ،چی کار کنم زودتر راحت بشم از این زندگی

2 0
مهنا
1402/11/14

متاسفانه این اتفاق برای من هم افتاده و درکتون می کنم که چقدر سخت هستش رفتن به پیش یه درمانگرکاربلد میتونه بهتون خیلی کمک کنه که این سوگ که خیلی هم ناگوارهست، براتون تا مقدارزیادی حل بشه.

0 0
محمد
پاسخ به این نظر
1402/8/1

باسلام من وهمسر که همه کسم بود زندگیم بود30سال باهم زندگی کردیم بسیار با هم رفیق بودیم در طول این 30سال کوچکترین مشکلی باهم نداشتم وخیلی با اخلاق بودن وحتی با اقوام وبستگاه هم خیلی مهربان ودلسوز بودن الان 5ماه می باشد که به رحمت خدا رفته من تحمل این داغ کران را ندارم دارم دیوانه میشم روزی سه بار میرم سر مزارش اگر خودکشی گناه نبود یک ثانیه خودمو زنده نمی گذاشتم

1 0
محمد
پاسخ به این نظر
1402/7/3

سلام من هاله از دست دادم هر روز،دارم بدتر میشم دارم دیونه میشم به خدا میگم زنده ش کن فقط من بدونم به خدا به هیچکی نمیگن زندش کردی ، اون مریم بود من نتونستم خیلی ازش مراقبت کنم ،واقعا خودکشی گناه داره من فقط از لون دنیام میترسم خودکشی نمیکنم ،اگه خدا مهربونه چرا با ماها ابن کار رو کرد چرا داع همسر مو تو جوانی تو دلم گذاشت

1 0
مهسا
پاسخ به این نظر
1402/6/25

یکماه از فوت همسرم میگذره ۲۵ تیرماه عروسیمون بود و شوهرم ۲۵ مرداد بر اثر تصادف و بی احتیاطی یکی دیگی در اوج جوانی و انگیزه با بدنی صحیح و سالم و کلی آرزوی بر باد رفته رفت زیر خاک عزیز دلم چهلمش میشه روز تولدش هنوز فیلم عروسیمون حاضر نشده خیلی سردرگمم خیلی آدم خوبی بود اصلا درک نمیکنم که چرا خدا ازم گرفتش ثانیه به ثانیه خاطراتش جلو چشممه خیلی عاشق هم بودیم خیلی مهربون بود حسرت پدر شدن به دلش موند قبل از اینکه بر سرکار پیشونیمو بوسید یکساعت بعد رفتم توی سردخونه صورت غرق خونشو بوسیدم خودمم ۲۱ سالمه کاش جفتمون باهم میمردیم

4 0
ناصر
1402/8/19

سلام.منم همسرم باردارم را بایک گل پسر۸ماهه داخل شکم به مادرزنم سپردم وبه ماموریت کاری رفتم.وقتی برگشتم جنازش را تحویلم داد.براثربی احتیاطی وخاب آلودگی در رانندگی بدونه اجازه من خانمم را به جایی برده بود و داغ همسروفرزندم را بردلم گزاشت.منم کاری جزواگزاری به خدا را ندارم.

1 1
سمیرا
پاسخ به این نظر
1402/4/28

من همسرم بعد ۲۰ سال با هم بودن با وحود یک پسر۱۰ بر اثر سرطان از دست دادم زندگی مفهمومی نداره چیکار کنم عاشقش بودم نفسم بود

1 0
راد
پاسخ به این نظر
1402/12/29

درست هشت ماهه همسرم و پسرم که هشت سالش بود از دست دادم .دختری که خودم بهش علاقه مند شدم و توی سخترین شرایط زندگی پابه پام میومد و حمایت میکرد.توی همه ی مقالات چیزی بنام عشق وجود نداره که درمانی داشته باشه.مشاوره هایی که برای درمانم ناتوان بودن و هیچ راهی نبود که از این شرایط خارج بشم.همه اینها یکطرف اطرافیانی که از روی دلسوزی ونابلدی حرفها میزنن و رفتارهایی نشون میدن.بیشتر بهت اسیب میزنن تا اینکه بهتر بشی.همیشه بهش میگفتم تو همه چیزه زندگیم هستی و پسرم نفسه من.من همه داراییمو از دست دادم درواقع خودمو از دست دادم.یک جسمه داغونم که باوجوده کارودرآمده بنسبت خوبم و سرگرمیهایی که دارم هنوزم شب و روزم آرزوی مرگه.دچار اسیب قلبی شدم و درمانشو دنبال نمیکنم تا زودتر راحت بشم.عشق جایگزین نداره و درمانش غیرممکنه قابل درک نیست برای حتی علمه روانشناسی.وقتی خودم دوست ندارم از این سوگواری رها بشم سرنوشتم مشخصه.ن از مرگ هراسم.ن از اینده وابستگی مونده برام.از دنیا بطور کامل دل بریدم حتی اعتقادو ...کاملا ازدست رفته.باورش سخته حتی والدین و سایر اطرافیانش نسبت به همشون احساسی ندارم برام مهم نیستن البته باتوجه به دورانی قبل اتفاقات و بی مهریها در گذشته.حالا دیگه مهرومحبت چه سودی داره. اینهاگفتم تا بگم اگر زندگیت و ایندت مهمه زودتر از این شرایط خارج بشو.اگر بچه دارین بخاطر بچه محکوم به خوب شدن هستین.اگرم مثله من هیچی ندارین که باید گذرزمان نشون بده تا کجا این نفسها یاری میکنن.

1 0
پیمان
پاسخ به این نظر
1401/12/16

سلام. من 3 ماهه همسرم که 29 سالش بود بر اثر سرطان فوت شده. خیلی عاشقش بودم. مدام تو ذهنم است. هیچ امیدی به زندگی ندارم.

5 0
سهیل
پاسخ به این نظر
1401/9/18

سلام من زنم و بعد یکسال مبارزه با سرطان یکماه پیش از دست دادم خیلی عاشق هم‌بودیم و خیلی شوق زندگی کردن داشت حال روحیم‌اصلا خوب نیست خیلی دلتنگش شدم همش بی قرارم فکر نمیکردم اینقدر وابستش بودم الان همش دارم حسرت‌روزهای خوبی که باهم داشتیم میخورم بعد ۵ سال زندگی مشترک تو سن ۳۵ سالگی تو اوج جوونی زندگیم نابود شد الان هیچ انگیزه ای واسه زندگی‌ندارم.

3 1
پیمان
1401/12/16

خیلی سخته کنم مثل شما هستن

0 0
سهیلا
پاسخ به این نظر
1401/8/15

من و شوهرم عاشق هم بودیم من جونم برا شوهرم بود سه ماه ندیدمش سه ماه محروم شدم از نگاهش خانواده شوهرم منو بیرون کردن زندگیم از هر سمت نابود شده همش امید دارم شوهرم زنده باشه بیاد حقشون بزارم کف دستشون خسته شدم دلم میخواد منم زود برم پیش شوهرم

2 1
mohsen.taghizadeh
1401/10/28

سلام.من همسرما ۹آذر از دست دادم.تصادف کرد و یکدفه من و دوتاپسراش را تنها گذاشت زندگیم فلج شد.ولی هر کاری بکنم زنده نمیشه اگه پسر ۶ سالم نبود هزاران بار به مرگ فکر میکردم.ولی باید ساخت و سوخت چاره ای جز سوختن نیست .ولی به بچها امید زندگی میدم

2 0
کرونازده
پاسخ به این نظر
1401/7/22

سلام من همسر عزیزم دربعلت کرونا در دوسال پیش ازدست دادم جوان بود ومادر دوتابچه واقعا سخته کناراومدن با اتفاقات بعداز وفات ایشان بدبختانه همزمان مادرزنم رابعلت کرونا وده روز بعدپدرزنم رابعلت کرونا ازدست دادیم .واقعا شرایط سخت وپیچیده شد .داغ جوان خیلی سخته خیلی هرچقدر بگم کمه تنها خداست که درد ورنج انسان وفشار هایی که برایش در این شرایط وارد میشود را میداند ،چاره ای نیست تسلیم وتحمل دردورنج خدا آورندگان وکوتاهی کنندگان کرونا را نبخشد آنها که واکسن نگذاشتند بیاید آنها که کرونا داشتند نگفتند آنها عزیز من همسرم ومادر فرزندانم را گرفتند بسیارمشکلات پیش آوردند خدایا خودت کاری کن

1 0
فرود
پاسخ به این نظر
1401/3/5

خدایا چه کنم با مرگ همسر. بی نهایت عاشق خانمم بودم و دوستش داشتم دارم دیونه میشم خدایا اگر مهربانی پس چطور من و همسرم که بشدت عاشق هم بودیم و واسه همدیگه جون میدادیم از هم جدامون کردی 23سال عاشقانه در کنار هم بودن و با عشق زندگی کردن یعدفعه همه چیز برباد رفت تنها آرزوم مردن و به همسرم رسیدن است بزرگترین استرس زندگی ام شده این که کی به همسر نازنینم میرسم. یه دختر 19ساله هم دارم که اون هم حال و روز خوشی نداره بعداز فوت همسرم دیگه هیچ چیزی منو خوشحال نمیکنه.زندگی ام سوت و کور و در سکوت مرگباری فرو رفته. شما را بخدا واقعیت دارد بعد از مرگ در کنارهم هستیم تنها دلخوشی که دارم اینه که باز بهم میرسیم.

4 0
کوروش
1402/12/20

قدر همین وضعیتت رو هم بدون که یک دختر ۱۹ ساله داری. من و همسرم الان ۲۴ ساله که ازدواج کردیم و الان در مرحله آخر سرطانه و میدونم در نهایت بهد از چند هفته یا چند ماه از دستش میدم ولی ما نه بچه ای داریم و نه دوست و فامیلی. چون در غربت در سوئد زندگی میکنیم و من نمیدونم در نبود همسرم چه انگیزه ای برای زندگی دارم!!

0 0
فرود
پاسخ به این نظر
1401/2/31

سلام دوماهه همسر عزیزم را در سن 38سالگی از دست دادم بیش از حد عاشق هم بودیم شب و روز ندارم دارم دیونه میشم. خواب ندارم فقط و فقط آرزو دارم زودتر بهش برسم شما را بخدا هر وقت بمیرم بازهم بهم میرسیم.

3 0
راز
پاسخ به این نظر
1401/2/14

من همسرمو ۳ ماهه که از دست دادم ، ازدواجمون به یک سال هم نرسید ، به تمام معنا نابود شدم چون همه کسم بود هیچ فرد دلسوز و با درکی هم تو اطرافیانم ندارم ، اگر باردار نبودم قطعا خودکشی میکردم گرچه تو این شرایط هم خیلی به سرم میزنه اینکارو بکنم که یه نفر دیگه رو تنهاتر از خودم نکنم تو این دنیا، کارم شده گریه و تو یه اتاق تاریک تنها موندن آخه بچه ای که با این روحیه دنیا بیاد نمیدونم چطور نیسه

1 0
M.z
1402/9/11

وای چقد من مث شمام منم هشت ماهه باردار بودم ک همسرمو از دست دادم????

0 0
سمیه
پاسخ به این نظر
1401/1/5

من همسرمو که همه زندگیم بود یک ماهه از دست دادم فقط 35 سالش بود، زندگیم واقعا تاریک و داغون شده، یه سال بود رفته بودیم خونه خودمون، الان خونم سوت و کور شده، نمیتونم چه جوری اونجا زندگی کنم، هر روز به خودکشی فکر میکنم اما میترسم که دیگه هیچ وقت نبینمش کاش زودتر زندگیم تموم بشه

4 2
سحر
پاسخ به این نظر
1400/12/26

دو ماهه که همسرمو از دست دادم ما حتا طعم شیرین عروس داماد شدنو تجربه نکردیم اون همه ی زندگی من بود نمیتونم با غم از دست دادنش کنار بیام اروم شدم ولی ارامش ندارم دنبال راهی برای کاهش عمرم هستم دارم دق میکنم که بخاطر خانوادم نمیتونم خودکشی کنم دلم میخواد زودتر بمیرم تت برم پیشش خیلی دلم براش تنگ شده میترسم که دیر بمیرم میترسم که دوباره مرگ عزیز ببینم ترس تمام زندگیمو گرفته چون خیلی یهویی و اتفاقی در عزض یکساعت جدا شدن از اون این اتفاق برام افتاده بدون هیچ مریضی قبلی و من دارم دق میکنم خواهش میکنم بگید بهم مرگ سریع و راحت و راه رسیدن بهش چطور هست چون دیگه تحمل ادامه‌دادن ندارم

0 4
علی
1401/1/3

منم همسرمو از دست دادم ولی اینه بدان با مردنت به پیشش نمیری بلکه ازش دور میشی میری عالم برزخ بیچاره میشی.

1 1
مژگان
پاسخ به این نظر
1400/6/19

من 16مرداد همسرمو از دست دادم همسر جوانمو شب و روزم یکی شده اگر3 فرزند نداشتم به جرات میتونم بگم میتونستم خودمو بکشم همسرم بر اثر کرونای لعنتی فقط در عرض چند روز از دست رفت عاشقش بودم عاشقش میمونم چطور میتونم به زندگی برگردم؟ تحمل ندارم

5 3
جوان
1401/9/19

خیلی دردناکه، منم همدرد شمام، همسر جوانم بر اثر کرونا ۲۷ شهریور فقط در ۶ روز فوت کرد ، هیچ مشکلی نداشت و کاملا سالم بود، رفتنش بسیار ناگهانی و دردناک بود ، تنها دخترمون فقط ۳سالشه و تنها امیدم به زندگیه. غیر قابل تحمله و دارم نابود میشم....

0 0
تارک دنیا
پاسخ به این نظر
1400/5/25

من نیزهمسرعزیزم رادراثرکرونا ازدست دادم.۴ماه گذشته؟وداغش روز به روز ،تازه ترمیشود.دارم ازشدت اندوه وناراحتی میمیرم.فقط بحاطردوفرزندم زنده مانده ام.همسرم مردخوب وپاکی بود.جوان بود وبی گناه قربانی کروناشد.این داغ عظیم،درمان ندارد،ندارد،ندارد.فقط بایدبسوزم وبخاطر فرزندانم بسازم تاعمرم به پایان برسد واگرقسمت وشانسم باشد،یکبار دیگر همسرنازنینم راببینم

10 1
Mbm
1401/5/10

منم نامزدم از دست دادم

1 0
مینا
پاسخ به این نظر
1399/1/10

سلام من دوستم همسرش رو تو کرونا از دست داد واقعا راهکارش چیه چون داره نابود میشه و روحیش کمه 2 تا بچه کوچیکم داره کاش بشه بیاریمش پیشه روانشناس تا بتونین بهش کمک کنین لطفا برایداین جریان زنان ویژه بزارین چون خیلیا آسیب دیدن

22 3
افزودن نظر:
captcha


تست های آنلاینتست آنلاین
آدرس مکثآدرس
تلفن مکث
رزرو آنلاین وقترزرو وقت
تماس با واتس اپواتس اپ