آستن هاینز یک متخصص علم بود که ایده رادیکال، رویکردی علمی به DNA چاپ لیزری را به یک شرکت موفق به نام کامبرین ژنومیکس تبدیل کرد. او که ستاره ای در سیلیکون ولی بود، توجه رسانه ها را به خود جلب کرد که فشارهای زندگی کارآفرینی یک مارپیچ سراشیبی را آغاز کرد که در نهایت به خودکشی او در 31 سالگی منجر شد. داستان او منحصر به فرد نیست. برخی تحقیقات نشان میدهد که مدیران عامل ممکن است بیش از دو برابر عموم مردم افسرده باشند. (طبق گزارش مؤسسه ملی بهداشت، 6.7 درصد از بزرگسالان آمریکایی حداقل یک دوره افسردگی اساسی در سال 2014 داشته اند.) تحقیقات دیگر نشان میدهد که زنان دارای اختیارات شغلی علائم افسردگی بیشتری نسبت به زنانی که مسئولیت هیچ فردی را بر عهده ندارند نشان میدهند.
روانپزشک مایکل فریمن M.D، پروفسور بالینی در بخش روانپزشکی UCSF، رابطه بین کارآفرینی و افسردگی را مطالعه میکند و یک عمل مشاوره متمرکز بر کارآفرینی و سیستم مراقبت بهداشتی یکپارچه دارد. او در مقاله ای در سی ان ان بیان کرد که تقریباً نیمی از کارآفرینان در مقطعی از زندگیشان مشکلات سلامت روانی را تجربه کرده اند. چرا؟ او معتقد است ویژگی های شخصیتی که اغلب در کارآفرینان یافت می شود مثل خلاقیت، برون گرایی، نگرش باز و تمایل به ریسک، همچنین ویژگی هایی هستند که در افسردگی، ADHD، اختلال دوقطبی و سوء مصرف مواد یافت می شوند.
آنها دائماً خود را با همکاران و سایر افراد در این زمینه مقایسه میکنند و ارزش خود را با هر کسی که به نظر میرسد موفق تر است می سنجند.
آنها به طور 24 ساعته و 7 روز هفته مشغول کسب و کار خود هستند و حتی زمانیکه می نشینند تا یک وعده غذایی را با خانواده خود داشته باشند، زمان سختی برای حضور دارند. انقطاع قابل توجهی با چیزهای ساده ای که باعث لذت میشوند وجود دارد.
اگر ثروت یا موفقیت به طور ناگهانی اتفاق بیافتد، میتواند آنها را به سبک زندگی متفاوتی سوق دهد، نه لزوماً سبکی که برای خوشبختی مناسب تر باشد.
گاهی اوقات وقتی مردم با آسایش و ثروت بزرگ شده اند، مهارت های لازم برای تحمل زمان های سخت را ندارند. اغلب افرادیکه در سالهای کودکی خود با مشکل مواجه شده اند (مانند بازنده کلاس) عادت هایی در خود ایجاد میکنند که آنها را انعطاف پذیرتر می کند.
برخی از صنایع مانند امور مالی و تکنولوژی که معمولاً ضعیف، پر هیاهو و جوان هستند، نه به شدت رقابتی، میتوانند به افسردگی کمک کنند، به ویژه برای افراد آرام.
زمانیکه متوجه می شوید که به آنچه میخواهید دست یافته اید و با این حال هنوز خوشحال نیستید، خلأ خاصی ایجاد میشود. گاهی اوقات زمانیکه افراد موفق به یک نقطه عطف مهم میرسند، افسردگی رایج است زیرا آنها مجبور هستند ارزش های خود را مجدداً ارزیابی کنند.
دیوید لیندن، دکترا، استاد علوم اعصاب در دانشکده پزشکی جان هاپکینز، که در مقاله والتون با او مصاحبه شد، علم پشت مغز اعتیاد آور را برجسته میکند. او توضیح میدهد: «به نظر میرسد تغییرات ژنتیکی که فرد را مستعد معتاد شدن میکند، جهش هایی است که سیستم دوپامین را تضعیف میکند. بنابراین افراد الکلی به مشروبات الکلی بیشتر و بیشتر نیاز دارند تا از الکل لذت ببرند تا مثلاً افرادیکه جهش دوپامین ندارند.
در مورد کار و موفقیت هم همینطور است که قطعاً میتواند عالی باشد. در حالیکه یک فرد بدون بیوشیمی اعتیاد آور میتواند در پایان روز از شغل خود دور شود و در شام با خانواده خود بنشیند. مغز، به ویژه وقتی صحبت از انتقال دهنده های عصبی احساس خوب مانند دوپامین به میان می آید، به تحریک بیشتر و بیشتری برای احساس خوب نیاز دارد. کار کردن در اواخر شب ممکن است در واقع همان مراکز مغز را تغذیه کند که گویی فرد بیرون در جنگل است و در حال سیگار کشیدن یا نوشیدن یک لیوان الکل است.
افراد بسیار موفق در ترسیم اهداف مهارت دارند که در مورد درمان یک دارایی واقعی است.
جمعیت قدرت آماده است تا به گذشته شیرجه بزند و خود را کشف کند.
این گروه از افراد معمولاً باهوش و شهودی هستند. آنها به سرعت یاد میگیرند که چگونه آسیب های قدیمی و سایر مسائلی را که به یک موقعیت رنگ میدهند، شناسایی کنند.
هرکس قرار است برنامه درمانی متفاوتی داشته باشد، از جمله درمان، دارو، یوگا، دویدن، بافتنی، تغذیه، مدیتیشن، یادداشت روزانه و دعا. نوع مدیر عامل در خلاق بودن و فهمیدن اینکه چه چیزی قرار است کار کند خوب است.
خوشبختانه، همانطور که افراد مشهور و چهره های قدرتمند با افسردگی بیشتر مطرح میشوند، اما در میان جمعیت بسیار موفق این انگ کمرنگ میشود.
از آنجاییکه مدیران و افراد قدرتمند مجبور شده اند مقدار زیادی مشکل را حل کنند تا به جاییکه هستند برسند، آنها در «جعل کردن آن تا زمانی که به آن برسید» ماهر هستند، که گاهی اوقات میتواند فرآیند افکار منفی را که باعث افسردگی میشود، مختل کند.
افراد بسیار موفق در ریسک کردن و دیدن پتانسیل در جاییکه دیگران نمی بینند خوب هستند. این دوز خوش بینی، فداکاری و پشتکار به آنها این امکان را میدهد که راه بهتری را شناسایی کنند و برای رسیدن به آن گام های مناسب بردارند. درست است، افراد بسیار موفق میتوانند از نقاط قوت و مهارت های خود برای مدیریت اختلال خلقی خود استفاده کنند تا زندگی کامل و معناداری داشته باشند.
منبع: everydayhealth.com
لطفا جهت مشاوره با شماره های زیر تماس بفرمایید:
کلیه حقوق این سایت متعلق به مرکز مشاوره اینجامکث می باشد.