احساس تنهایی (Feeling lonely) مشکلی است که در دنیای مدرن امروزی برای بسیاری از افراد بوجود می آید. در مورد انواع احساس تنهایی تحقیقات بسیار زیادی شده است. روانشناسان وجودی به این نتیجه رسیده اند که احساس تنهایی مشکلی است که در اکثر افرا دیده میود ولی در افرادی افرادی که هدف، معنای زندگی و انگیزه ای دارند بسیار کمتر است. از آن رو افرادی که به اهداف خود میرسند بیشتر احساس پوچی را تجربه میکنند. پس یکی از بهترین روشها برای درمان احساس تنهایی و پوچی درمان با رویکرد اگزیستانسیال یا طرحواره درمانی است.
از آنجایی که احساس تنهایی عمیق یکی از احساس های هراس انگیز به شمار می آید، پس احتمال درگیر شدن آنها با افسردگی اساسی و اضطراب فراگیر (GAD) بسیار زیادی است. احتمالا هر انسانی در هر شرایطی به این فکر میکند که احساس تنهایی Feeling lonely را تجربه نکند و یا به کمترین شکل آن در کمترین زمان در احساس تنهایی بماند. فرار و انکار هیچ زمانی مفید نبوده است، بلکه باعث شده فرد بیشتر ار پیش در دام مشکل خود بیافتد. تنها راه برای غلبه بر احساس تنهایی، درمان عمیق این مشکل است. روان درمانگران در این زمینه میتوانند به شما کمک بسیار زیادی بکنند.
آیا احساس تنهایی غریزی است؟
اگر بخواهیم رفتار و بینشی بالغانه داشته باشیم باید بدانیم احساس تنهایی مانند هر حس دیگری یک حس انسانی است. کاملاً غریزی و عادی هر انسانی به همان میزان که میتواند گرسنه باشد و یا خشمگین باشد و یا شاد باشد میتواند در زندگی با خود و یا با دیگران بارها و بارها احساس تنهایی را تجربه کند اما گاهی و نه همیشه. این احساس تنهایی گاهی با سبک رفتاری تسلیم تبدیل به افسردگی میشود یا با سبک رفتاری اجتناب تبدیل به اعتیاد میشود یا در سبک رفتاری جبران افراطی فرد سعی میکند تعداد زیادی از افراد را در کنار خود نگه دارد.
زمانی که نمیدانیم چه میخواهیم و چه احساسی داریم و در گرماگرم یک آشفتگی و آشوب در ارتباط با خود و ارزشهایمان هستیم، گرایش جمعی ناسالم پیدا میکنیم. برای آن که بر احساس جدایی خود از دیگران غلبه کنیم بی مهابا به دیگران روی می آوریم. اما تناقض در اینجاست که هر چه بیشتر به دیگران روی آوریم، احساس تنهایی بیشتری میکنیم. در نتیجه ممکن است با آدم هایی رابطه برقرار کنیم که دوستشان نداریم یا مورد احترام ما نیستند.
ما فکر میکنیم اگر تنها و مجرد باشیم، دیگران فکر میکنند ایراد داریم. بخشی از این سندرم هم حضور در جمع های مختلف و مهمانی است که اغلب دوست نداریم در آنها حاضر شویم، ولی فکر میکنیم باید برویم تا ثابت کنیم منزوی نیستیم.
این همرنگی، پندار غلطی است و در نهایت به این بها تمام میشود که هویت مجزای خود را از دست داده و دیگر به خودمان اتکا نمیکنیم.
احساس تنهایی هیچگاه دست از سر انسان بر نمی دارد. هر چقدر خودمان را سرگرم کنیم تا از این احساس فرار کنیم، نمیشود که نمیشود. اصلاً چرا باید از این احساس فرار کرد؟ انسان ذاتاً موجودی اجتماعی است و نیاز اساسی او گرایش به جمع و همکاری و همزیستی با هم نوعان خود است. در جامعه صنعتی امروزه و با این ازدحام و شلوغی که هر کسی ملزم به برآورده کردن نیاز های خود است و با رقابتی که همه را متمرکز به پیشرفت خود و رساندن خودش به هدف های برنامه ریزی شده اش میکند. امروزه هر انسانی که نیازمند شغل است، اگر لحظه ایی درنگ کند، آنرا از دست میدهد؛ نیاز به همکاری و مسالمت و در کنار هم بودن به مرور کم رنگ میشود.
از نظر درمانگران وجودی، انسان در این اجتماع، بصورت ظاهری هم که شده مشغول رفع نیاز در جمع بودن و اجتماعی بودن خود میکند. اما قلباً در این رفع نیاز خود ملاطفت و رفع نیاز دیگری و همکاری صمیمانه ایی وجود ندارد. چند بار در سال مهمانی رفته ایم که در آن صمیمیت را تجربه کرده ایم؟ حتی در جمع های خانوادگی که سالهاست همدیگر را می شناسیم؛ پس این تنهایی عجیب و غریب با مهمانی هایی که بر پا میکنیم و دیدارهای تکراریمان رفع و رجوع نمیشود و حتی در تنها ماندنی هم که رشد و تفکری در آن نباشد جبران نمیشود.
پیشنهاد میکنیم بخوانید: احساس آرامش و راه های آرامش درون
از دیدگاه محقق ها اگر بتوانیم بدون هیچ ظاهرسازی و با پیدا کردن آدم های هم سنخ خودمان، کسانی را در کنار خودمان داشته باشیم که تجربه شادی و غم آنها به نوعی تجربه خود ما هم باشد و بتوانیم بدون هیچ انتظاری با دیگران مهربان باشیم.
کمک کردن و دلجوبی کردن را یاد بگیریم و در خطاهای خودمان عذر خواهی کنیم. به همین دلیل یادگیری ارتباط موثر و توسعه مهارتهای 10 گانه زندگی از نگاه سازمان WHO میتواند در روابط ببین فردی بسیار موثر باشد. البته با توجه به فرهنگ هر جامعه و کشوری نوع ارتباط های بین فردی متفاوت است و همیتن موضوعگانه و سیاق زندگی را نشان میدهد. اگر به این باور عمیق برسیم که حتی با حضور 100 نفر در اطراب ما باز هم تنها هستیم در این صورت، احساس پوچی و تنهایی مدام گریبان گیرمان نمیشود و یک مرحله از رشد خودمان که نیاز به محبت و تعلق پذیری است را تجربه کرده ایم. میتوانیم به رشد خود اطمینان پیدا کنیم و بر احساس پوچی و اضطراب تنهایی غلبه کنیم.
یکی از راهکارهای مواجه با احساس تنهایی، شناخت احساسات خود است. بدین گونه که هر انسانی احساسات متفاوتی دارد و تمام آنها را تجربه خواهد کرد. اگر ما به عنوان یک شخص حس های خود را بشناسیم و بدانیم در چه شرایطی شاد و یا غمگین و یا سرخوش و یا منزجر میشویم میتوانیم به خود و بدن و ذهن خود آگاه باشیم. پیدا کردن همین بینش به ما کمک میکند که بتوانیم وضعیت های ضعف خود را بشناسیم و آنرا تقویت کنیم که در این مسیر یک کوچینگ یا یک مشاور میتواند به ما کمک کند.
لطفا جهت مشاوره با شماره های زیر تماس بفرمایید:
کلیه حقوق این سایت متعلق به مرکز مشاوره اینجامکث می باشد.