از جمله موضوعاتی که در رشد شناختی و هیجانی کودکان موثر است، استقلال می باشد. اینکه والدین به گونه ای رفتار کنند که نه تنها مانع ارتقای جرئت مندی و شجاعت کودکان برای انجام کارها نشوند، بلکه بستر ارتقای این مهارت ها را نیز ایجاد کنند، امری ضروریست. در این مقاله به بررسی نکاتی می پردازیم که رعایت آن ها در قالب چهارچوب رفتاری و تربیتی والدین از همان دوره تولد و با گذشت ماه های اولیه در رشد استقلال و شجاعت کودک موثر است.
مادری که همه کارها را برای فرزندش انجام می دهد، اگر بداند با او چه می کند شوکه می شود. در حقیقت عشق مادر به فرزند، عشق به خود است. این دسته از مادران به فرزندان خود آموزش می دهند که حقیر، ناتوان، وابسته، ناکارامد و غیر مفید هستند. این فرزندان احساس می کنند فقط در صورتی جایگاه دارند که همه چیز برای او انجام شود و مادر در خدمت آنها باشد. آنها در کارها مشارکت ناچیزی دارند، همه چیزی که می توانند ارائه دهند جذابیتی است که منفعلانه به نمایش می گذارد.
هرگاه ما کاری را برای کودک انجام دهیم که خودش از عهده آن بر می آید، به او نشان می دهیم که بزرگ تر، بهتر، تواناتر، ماهرتر و مهمتر از او هستیم. انجام دادن کاری که در توان خود کودک است بسیار دلسرد کننده است. چون او را از فرصت تجربه کردن نقاط قوتش محروم می کند. این کار عدم باور داشتن ما به توانایی، جرات و کارآمدی او را نشان می دهد، احساس امنیت و استقلال را که بر اساس تشخیص توانایی خود در مواجهه و حل مشکلات است از او می گیرد و حق او برای رسیدن به خودکفایی را نادیده می گیرد.
کودکان از همان ابتدای طفولیت به ما نشان می دهند خودشان می خواهند کارهایی را انجام دهند. کودک شش ماهه دستش را به طرف قاشق دراز می کند و چون می خواهد خودش غذا بخورد. اکثر مواقع ما جلو این تلاش های اولیه را می گیریم، تا از کثیف کاری اجتناب کرده باشیم، در نتیجه دلسردی و خودپنداره غلط را در کودک افزایش می دهیم، تمیز کردن کودک به مراتب آسان تر است تا بازگرداندن جرات از دست رفته او.
به محض اینکه کودک تمایلی به انجام کاری نشان داد، باید از آن بهره بگیریم و اجازه دهیم تا حد ممکن پیش برود. او ممکن است نیاز به کمک، نظارت، دلگرم سازی و آموزش داشته باشد که ما باید برای او فراهم کنیم. ما این حق را نداریم که همه کارها را برای او انجام دهیم و جلوی مشارکت های سازنده او را که مشتاقانه انجام می دهد بگیریم.
کوچکی کودکان فریب دهنده است. هرگاه ما کودکی را می بینیم که کمترین مشکلی در کاری که انجام می دهد دارد، اولین واکنش فوری ما آن است که سراغ او برویم و به او کمک کنیم. اما باید مراقب آن تمایل اولیه باشیم. ما بدون اینکه بفهمیم نتیجه کار چیست به خودمان اجازه می دهیم بیشتر از آنچه ضروری است به کودکانمان کمک کنیم چون به این کار عادت کرده ایم. کودکان از انجام دادن مستقل کارها لذت می برند. احساس قدرت خاصی وجود دارد، کودکان اگر فرصتی برای مفید بودن داشته باشند از این تواناییشان لذت می برند. وقتی کودک بزرگ می شود تمایل طبیعی اش او را به سمت تلاش برای انجام دادن بیشتر کارها برای خودش و برای دیگران هدایت می کند. اما این تمایل با ترس، حمایت و خدمات والدین خفه می شود.
لطفا جهت مشاوره با شماره های زیر تماس بفرمایید:
در چینن صورتی کودک دلسرد می شود و به سرعت به ارزش مثبت ضعیف بودن پی می برد. او می پندارد که قادر به انجام دادن کارها به تنهایی نیست، تصور می کند ناکارامد است و باور ناچیزی به توانایی های خود پیدا می کند، سپس در گرفتن خدمات از دیگران راحتی می یابد و خود اتکایی و اعتماد به نفس ضعیف او ضعیف تر می شود. والدین هوشیار از این قانونی «که هیچ کاری را که کودک خودش می تواند انجام دهد، برای او انجام ندهید » استفاده کرده و جلو این فرایند را می گیرند.
حتی ممکن است ندانیم که کودک قادر است زمام امور را به دست بگیرد یا همانطور که زیاد دیده می شود، استعداد کودک را کمتر از حد برآورده کنیم. ما تمایل داریم توانایی های کودک را کوچک بشماریم و ناتوانی او را بزرگ کنیم. ما باید نسبت به تفاوت ظریف میان انتظار بیش از حد داشتن از کودک که شکلی از تحمیل خواسته هایمان به کودک است و اعتماد بهداشتن توانایی های او که شکلی از احترام است حساس باشیم.
ما باید هوشیار باشیم که درخواست بیش از حد از کودک نداشته باشیم. اما از سوی دیگر، باید بتوانیم توانایی کودک را تشخیص دهیم. بسیاری از والدین، آگاهانه جلوی خودکفایی کودک را می گیرند. به همین دلیل ما باید از خطرات حمایت بیش از حد آگاه و نسبت به فرصت های محرک استقلال هوشیار باشیم. هر مادری هیجان اولین گام های کودک را به خاطر می آورد. اگر والدین نسبت به مراحل گوناگون رشد هوشیار باشند، موقعیت های بسیاری برای احساس مشابهی از غرور و هیجان در زندگی کودک رخ می دهند.
فرایندی که منجر به برداشتن اولین گام های کودک به تنهایی می شود باید در سایر جنبه های رشد کودک تکرار شود. مادر عقب می رود و دور از کودک می ایستد و دست هایش را باز می کند. بدین ترتیب او را دلگرم می کند. او با مستقل کردن کودک از حمایتش به او فضای حرکت می دهد و کودک تلاش می کند. وقتی در رسیدن به مادر موفق می شود، از پیروزی به هیجان می آید و مادر نیز از موفقیت او هیجان زده می شود. همین فرایند باید در زمینه های دیگر هم وجود داشته باشد. ما باید عقب بایستیم، به کودک فرصت بدهیم، از کمک کردن امتناع کنیم و او را دلگرم سازیم.
هر یک از اعضای خانواده نقش مهمی در اداره موفق خانواده ایفا می کند. اگر هدف ما بزرگ کردن بچه های مستقل است، مهارت های اساسی وجود دارد که آن ها به عنوان یک بزرگسال کارآمد به آن نیاز دارند. یادگیری نحوه تمیز کردن خانه، پختن غذاهای سالم و تعویض پوشک خواهر کوچک تر اکنون باعث صرفه جویی در وقت و آموزش آینده بچ ها می شود. از تا کردن لباس ها تا جمع کردن اسباب بازی ها، وقتی از بچه ها انتظار داریم تا با روش های مناسب سنشان کمک کنند و متوجه می شوند که برای خانواده ضروری هستند، اعتماد به نفسشان بیشتر می شود و بیشتر کمک می کنند.
هیچ کاری را که کودک خودش می تواند انجام دهد، برای او انجام ندهید. این قانون آنقدر مهم است که باید چندین بار تکرار شود. به محض اینکه کودک تمایلی به انجام کاری نشان داد، باید از آن بهره بگیریم و اجازه دهیم تا حد ممکن پیش برود. او ممکن است نیاز به کمک، نظارت، دلگرم سازی و آموزش داشته باشد که ما باید برای او فراهم کنیم. ما این حق را نداریم که همه کارها را برای او انجام دهیم و جلو مشارکت های سازنده او را که مشتاقانه انجام می دهد بگیریم.
لطفا جهت مشاوره با شماره های زیر تماس بفرمایید:
کلیه حقوق این سایت متعلق به مرکز مشاوره اینجامکث می باشد.