کاربرد هوش هیجانی برای مدیران تا چه اندازه مهم است؟ مدیریت هیجانات، ارتباط موثر با کارمندان و شناخت و درک احساسات مشتریان شامل شناسایی هوش هیجانی می شود که در واقع با آی کیوتفاوت دارد. از نگاه روانشناسی در واقع هوش هیجانی دست آوردن شناخت افراد از خود و نیازهایشان است و وقتی که بتوانند از هوش هیجانی شان به بهترین شکل استفاده کنند. همچنین مدیران در کنار هوش فردی می توانند در موقعیت های سازمانی و یا شرکتی در جهت هدایت مشکلات از هوش هیجانی و مهارت های فردی نیز استفاده کنند.
افزایش هوش هیجانی نیاز به رشد و پرورش و تمرین دارد. در واقع افراد پس از شناخت خود، نیازها و سلایق، پیش زمینه آن را پیدا می کنید و با اضافه کردن یکسری مهارت فردی، در جهت پیشرفت هر روزه خود گام برمیدارید.
هوش هیجانی چیزی جدا از هوش فردی است. به این صورت که ممکن است فردی بسیار باهوش باشد مثلاً نمرات بالای درسی داشته باشد، موسیقی خوب بنوازد، شاگرد اول دانشگاه باشد، رتبه یک کنکور شود اما از هوش هیجانی بهره ای نبرده باشد. اما هستند مدیرانی که با افزایش مدیریت هوش هیجانی می توانند با دست آوردهای علمی بزرگ و به خلاقیت های وسیع دست پیدا کنند. مدیریت داشته باشند، برنامه ریزی دقیق کنند و رهبریِ گروهی را به عهده بگیرند.
در واقع این افراد به احساسات خودشان و هیجاناتشان مشرف هستند و به آن ها اجازه بروز و ظهور می دهند؛ از ریسک کردن و انجام فعالیت های جدید نمی ترسند زیرا از شکست ترسی ندارد. البته ممکن است افرادی که دارای هوش هیجانی بالایی هستند اگر در مسیر شناخت خود و استفاده صحیح از هوش هیجانیشان برنیایند. در مسیر های غلط از آن استفاده کنند که همان خلاف کاران باهوش و یا فوق حرفه ای شناخته می شوند؛ همان هایی که رهبران گروه های خلاف کاری هستند. در اینجا می خواهیم به رشد هوش هیجانی بپردازیم زیرا کودکانی که بتوانند از هوش هیجانی خود استفاده کنند، از آسیب دور می مانند.
در واقع تلفیق هوش فردی و انجام عمل در زمان درست را هوش هیجانی رقم می زند.
کودکی که پیش از این، مادرش بارها به او گفته از دست هیچ کسی خوراکی نگیرد، در یک لحظه در پارک شخصی نامعلوم خوراکی مورد علاقه اش را به او تعارف می کند. کودکی که با هوش هیجانی، احساسات و نیاز های خود آشناست، قبل از هر رفتاری به دنبال مادرش و تایید مادر می گردد تا اجازه او را حتی با اشاره سر پیش از گرفتن خوراکی بگیرد. دور ماندن از آسیب، پرورش استعدادها، مدیریت، پیدا کردن مسیر مورد علاقه برای پرورش نیازها، از عوامل شناخت و افزایش هوش هیجانی و پرورش آن است.
هوش فردی ثابت است اما هوش هیجانی رشد و بهبود پیدا می کند؛ برای افزایش هوش هیجانی و رسیدن به دستاوردهای آن، نیاز به شناخت، درک، بروز و کنترل احساسات داریم. وقتی کودکی احساسات خود را نشناسد و نداند چه زمانی و چرا، از چه چیزی ناراحت و یا خشنود است، از بروز احساسات ترس داشته باشد. همچنین واکنش هایی غیر از احساسات واقعی خود نشان دهد، باعث تحلیل هوش هیجانی خود و رشد نکردن آن می شود.
در دیدگاه روانشناسی آشنایی با فیزیولوژیک، رفتار و احساسات، مثلث شناخت هوش هیجانی می باشند و برای رشد و پرورش آن شناخت از هر سه این موارد مهم است. این شناخت از بدن، احساسات و رفتار باعث درک اطرافیان و عمل کردن مناسب در لحظه مناسب می باشد. در واقع هوش هیجانی یک ترفند است که با شناخت خودمان به برقراری رابطه بهتر و دور ماندن از آسیب و رشد فردی و اجتماعی منجر می شود. افراد باهوشی که کنترلی بر گفتار، احساسات و نیازهای خود ندارند، علی رغم هوش زیادشان، شاید نتوانند روابط اجتماعی سالم و پخته ایی برقرار کنند؛ پس هوش هیجانی مکملی اساسی بر هوش فردی است که با شناخت و پرورش، نیازهای فردی و اجتماعی را رفع می کند.
شناخت احساسات به شناخت محیط پیرامون منجر می شود که اولین قدم در رشد هوش هیجانی است. درک از بدنمان، احساساتمان در شرایط مختلف، اینکه در چه لحظه ای چه احساسی داریم، اگر شادیم دلیل شاد بودن، اگر خشمگینیم دلیل خشممان را بتوانیم بشناسیم. یا راجع به آن بتوانیم حرف بزنیم، در واقع سردرگم بودن در احساسات باعث گیجی مداوم و دور بودن از سطح ناخودآگاه می شود. وقتی ندانیم چه احساسی داریم و چرا، از خودمان و سطحی از شناخت خودمان دور می مانیم.
علم روانشناسی صنعتی و سازمانی به درست شنیدن مدیران بسیار تاکید دارد. درست شنیدن و یا همان خوب گوش کردن به معنی شنیدن محیط اطرافمان و غافل نبودن از آنچه که می گذرد است. آموزش خوب گوش کردن در کودکان از سن سه سالگی شروع می شود. وقتی با کودک مشغول قدم زدن هستید، توجه او را به صداهای اطراف معطوف کنید؛ صدای پرنده ها، ماشین ها، صدای آب، صدای بازی کودکان. در واقع خوب گوش کردن در مذاکره و شناخت زبان بدن افراد قدرت مذاکره شما را چند برابر افزایش می دهد، زیرا نقاط قوت و ضعف فرد مقابلتان را می توانید به درستی تشخیص دهید.
دیدن محیط اطراف که البته با دقت دیدن و توانایی تحلیل آنچه که در محیط می گذرد، بسیار مهم است. دیدن نه به معنای قدرت بینایی داشتن بلکه به معنای مهارت ریزبینی، تحلیل کردن و توانایی بررسی احساساتمان در آنچه که دیده می شود با این تفاوت که هر کسی که چشم دارد هوش هیجانی هم دارد که فرض غلطی است. زیرا دیدن و نکته بین بودن و درک از احساساتمان در آنجا که می بینیم ریشه در رشد هوش هیجانی دارد.
لطفا جهت مشاوره با شماره های زیر تماس بفرمایید:
وقتی بتوانیم احساساتمان را بشناسیم، با دقت گوش دهیم و با دقت ببینیم، به سطحی از ادراک و شناخت از خود دست پیدا می کنیم که مهم ترین بخش از رشد هوش هیجانی می باشد. اینکه بدانیم در لحظه چه احساسی داریم، چه می خواهیم و چرا (پیدا کردن چرایی ها بسیار مهم هستند) به سمت رشد هوش هیجانی و استفاده از هوش هیجانیمان قدم برمیداریم. بسیاری از افراد به رغم داشتن ضریب هوشی بالا متاسفانه هوش هیجانی پایینی دارند. از هوش هیجانی به عنوان توانایی شناسایی، ارزیابی و کنترل احساسات خود و دیگران یاد شده است. تلاش کنید هوش هیجانی خود را ارتقا داده و از آن بهره لازم را ببرید.
توانایی تشخیص و درک احساسات شخصی، اولین کلید موفقیت در زندگی و کار است. با درک احساسات خود، می توانید آنها را به رسمیت شناخته و بدانید که چگونه قادر هستید افکار و رفتار خود را تحت تأثیر قرار دهید.
کلید مدیریت موفق توانایی تغییر سریع در صورت پی بردن به رفتارهای نادرستی است که کمکی به تحقق اهداف یا برقراری ارتباطات شما نمی کنند. مثلاً احساس خشم برای همگان قابل درک است. افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند به خوبی می دانند برقراری ارتباط با کارکنان در حالت عصبانیت کمک زیادی به تحقق اهداف نمی کند.
اگر قادر به همدلی نیستید، جای سوال است که آیا باید در مقام رهبری باشید یا خیر. برای تغییر این موضوع، بر اینکه برای چه چیزی یا چه کسی سپاسگزار هستید تمرکز کنید و با نوشتن سه موردی که هرروز صبح به خاطر آن ها سپاسگزار هستید، فهرستی برای قدردانی تهیه کنید. سعی کنید به جای شخصی که محروم است یک روز زندگی کنید تا بتوانید شرایط او را درک کرده و همدلی کنید.
افرادی که دارای هوش هیجانی بالا هستند، در نهایت کار هدف آنان فقط حل کردن مشکل نیست، بلکه به دنبال برقراری رابطه ای مستحکم تر نیز هستند.
قدم دیگر توانایی تفسیر ارتباطات کلامی و غیرکلامی دیگران و آگاهی از احساسات پنهان پشت هر ارتباط است.
درخواست بازخورد، نشانه ای از اعتماد و قدرت است و نشانه ای از درک مناسب شما از هوش هیجانی است، به یاد داشته باشید که با تمرکز بر این نکته قادر خواهید بود هوش هیجانی خود را افزایش دهید.
لطفا جهت مشاوره با شماره های زیر تماس بفرمایید:
کلیه حقوق این سایت متعلق به مرکز مشاوره اینجامکث می باشد.