در این مقاله به پخته شدن شخصیت از منظر روانشاسان بزرگ دنیا مانند؛ آلپورت، فروید، آدلر که تاکید عمده اش بر روی منحصر به فرد بودن هر فرد، یک نظریه از شخصیت به عنوان یک واکنش در برابر آنچه او به عنوان مواضع غیر انسانی، بر پایه نظریه روانکاوی و نظریه یادگیری مبتنی بر حیوانات ارائه داد. آلپورت در رویکرد خود التقاطی بود و بسیاری از ایده های نظریه پردازان های دیگر را پذیرفت.
آلپورت روانشناس معروف، تحول و رشد شخصیت را در انسان شدن می داند که این یک دیدگاه روانشناسی است. پخته شدن شخصیت از منظر آلپورت زمان بر است و فقط آدم های بزرگسال می توانند به تحقق خود، نزدیک شوند. تغییر و تحولات نیز همیشه آسان و یکنواخت نیستند، بلکه ناگهانی و منقطع هستند. انسان زمانی بر اساس یافته ها و گذر زمان و بر اساس تجربه و علم خود و بینشی که در زندگی به دست می آورد، دچار تغییر و تحول می شود و در زمانی به یکباره و با رقم خوردن اتفاق های جایگزین و هم زمانی که با بینشی دقیق و رفتاری صحیح است به وجود می آید.
انسان بهنجار و پخته از لحاظ کیفی و عملکرد با افراد نابهنجار و ناپخته فرق دارد.
از دیدگاه آلپورت می توان برداشت کرد؛ بزرگسالی را تجسم کنید که بسیار تخریب گر و یکدنده است. توقع دارد امیالش فوراً ارضا شوند و به دیگران وابسته است. نمی تواند اموال و وسایلش را با دیگران تقسیم کند و احساساتش را بی مهابا بروز می دهد. این رفتار برای یک بچه دو ساله طبیعی است ولی برای یک بزرگسال از دیدگاه روانشناس یا هر رویکرد روانشناسی هولناک است. اگر خصوصیات در جریان شدن تغییر نکند، یک شخصیت کودکانه و شیطانی روی دست ما خواهد ماند.
وقتی انسان در جهت رشد قرار می گیرد، پیوند های او با وابستگی های گذشته اش به مرور کم تر می شود. آدم های پخته به پدر و مادرشان وابسته نیستند و طبق آرزوهای آن ها عمل نمی کنند. آن ها برای حفاظت از عزت نفسشان در برابر حملات دیگران به روش های دفاعی پناه نمی برند و برای خودشان سبک و هدف مشخصی دارند. البته که انسان پخته وابسته نیست, رفتارش بهنجار است و هدفمند عمل می کند، از هر لحظه ای برای رشد استفاده می کند. بعد از هر اتفاق احتمالی، به درسی که آن اتفاق برایش داشته، فکر می کند؛ انتقام جو نیست و در زمان حال با سبک و روش خودش زندگی می کند.
بیشتر بخوانید: شخصیت پنهانی همراه با احساس بهتر
از منظر این روانشناس آلپورت آدم پخته کسی است که می تواند از اتکای افراطی به انگیزه های قبلی خود رها شود و دارای شش ملاک روانشناسی می باشد.
آدم های پخته در فعالیت هایی که از محدوده خودشان فراتر است، شرکت می کنند و علاوه بر رفاه خویش، نگران رفاه دیگران هستند.
دو نوع گرم بودن از دیدگاه روانشناسی مطرح است: صمیمیت یا ظرفیت عشق ورزیدن به خود و خانواده و دوستان است و دلسوزی. اشخاص پخته در عین صمیمیت، احترام قائل می شوند و حد و مرز و فاصله خود را حفظ می کنند و بنابراین در حال گله و شکایت و غیبت نیستند.
احساس امنیت می کنند و به چیزهایی که تحت کنترلشان نیست واکنش شدید نشان نمی دهند؛ در واقع تحمل ناکامی شان بالا است.
این افراد واقعیت را تحریف نمی کنند؛ در واقع مسئله محور هستند نه خود محور.
اشخاص پخته خود را می شناسند، یعنی به محدودیت ها و توانایی های خود واقف هستند؛ شوخ طبع هستند و جنبه های خنده دار زندگی را می شناسند.
این افراد درک و برداشت درستی از هدف زندگی دارند؛ در زندگی جهت دارند و به همین خاطر مورد اعتماد هستند. راه های خودشان را برای بهتر زندگی کردن دارند و نیز می توانند راهکارهای جدیدی را هم امتحان کنند و سرسخت و یکدنده نیستند.
و در آخر از دید یک روانشناس خوب، انسان های پخته، پخته به دنیا نمی آیند. آن ها برای بهتر بودن، دوست داشتنی بودن و رفع نیازهای خود و دیگران تلاش می کنند و همیشه به دنبال یک مقصر نیستند. همه ما در هر شرایطی می توانیم با بینش درست به ارتقای رفتار خودمان بپردازیم.
سیگموند فروید، بنیان گذار روانکاوی، نظریه های متعددی درباره رشد و تکامل شخصیت ارائه داده است. از جمله مفاهیم مهمی که او مطرح کرده است، مفهوم پخته شدن شخصیت (به انگلیسی: Psychosexual Development) است که در چارچوب نظری او به نام (نظریه توسعه جنسی) (Psychosexual Development Theory) به تحلیل شخصیت افراد می پردازد.
به طور خلاصه، فروید معتقد بود که شخصیت انسان از طریق پنج مرحله از توسعه جنسی شکل می گیرد، که هر مرحله به نیازهای جنسی مختلفی اشاره دارد. اگاهی از این مراحل و تجربیات مربوط به آن ها می تواند به تکامل و پخته شدن شخصیت کمک کند.
در این مرحله، نیازهای جنسی و عاطفی به شکلی غالب در دهان و لب ها مرتفع می شوند. تجربیات مربوط به این مرحله می تواند بر توانایی افراد در برقراری روابط عاطفی و ایجاد احساس امنیت تأثیر بگذارد.
در این مرحله، نیازهای جنسی به شکلی غالب در منطقه مقعدی و تخلیه راحتی متعلق به این منطقه هستند. تجربیات مربوط به این مرحله می تواند بر توانایی افراد در کنترل احساسات و سازماندهی زندگی تأثیر بگذارد.
در این مرحله، انرژی جنسی به شکلی غالب در منطقه تناسلی و جنسیت مربوط به جنس مخالف مرتفع می شود. این مرحله به طور معمول با تجربیات مرتبط با کمال گرایی و رقابت با والدین برای توجه و عشق همراه است.
در این مرحله، انرژی جنسی به شکلی کمتر مرتفع می شود و فعالیت جنسی فرد به پس زمینه می رود. در این مرحله، فرد به ساختارهای اجتماعی و فرهنگی آموزش داده شده در محیط اجتماعی خود توجه می کند.
این مرحله در دوران بلوغ شروع می شود و با رویکرد به روابط جنسی به عنوان ابزاری برای بیان عشق و احترام به طرف مخالف همراه است.
پخته شدن شخصیت از دیدگاه فروید به معنای توانایی فرد در تأمین نیازهای جنسی مرحله به مرحله، همراه با کنترل انرژی جنسی و سازگاری با فشارهای اجتماعی و فرهنگی است. اگر یک فرد در یکی از این مراحل به مشکل برخورده یا نیازهایش نادرست تأمین شود، ممکن است تأثیرات آن بر شخصیت او در طول زمان باقی بماند.
آلفرد آدلر، یکی از پیشگامان روانکاوی، دیدگاهی متفاوت از پخته شدن شخصیت داشت. او بیشتر تأکید می کرد که پخته شدن شخصیت نه تنها به تجربیات جنسی و ارگانیک مرتبط نیست، بلکه به تجربیات اجتماعی، فرهنگی، و روابط فرد با دیگران نیز وابسته است. به اعتقاد آدلر، انسان ها جهت به دست آوردن هدف ها و تعالی شخصیتی خود، دائماً تلاش می کنند و این تلاش ها نقش اساسی در شکل گیری شخصیت افراد دارد.
برای آدلر، شخصیت به عنوان یک واحد یکپارچه دیده می شود که تحت تأثیر عوامل مختلفی از جمله هدف ها، اعتقادات، ارزش ها، و روابط اجتماعی قرار می گیرد. او به این مفهوم پخته شدن شخصیت را (پیشرفت فردی) یا (رشد شخصیتی) می نامید.
بنابراین، برخلاف دیدگاه فروید که بیشتر تأکید روی جنسیت و نیازهای جسمی دارد، آدلر به عوامل اجتماعی، روابطی، و اهدافی توجه بیشتری داشته و پخته شدن شخصیت را به عنوان یک فرآیند جهت تعالی شخصیتی در نظر گرفته است.
کارل گوستاو یونگ، روان شناس و روان کاو سوئیسی، نظریه هایی جامع درباره روان شناسی شخصیت و رشد فردی دارد. یکی از مفاهیم مرکزی در نظریه یونگ، فرآیند (پخته شدن) یا (تفرد) (individuation) است. در این فرآیند، فرد به تدریج به تمامیت و یکپارچگی درونی دست می یابد. یونگ معتقد است که این فرآیند یکی از اهداف اصلی زندگی انسان است و به کمک آن، فرد می تواند به شناخت کامل تر از خود و هویت واقعی اش برسد.
مراحل پخته شدن از نظر یونگ:
در این مرحله، فرد شروع به شناخت ویژگی ها، توانایی ها، نقاط ضعف و تمایلات خود می کند. این شناخت می تواند از طریق تجارب زندگی، تحلیل رویاها و کارهای خلاقانه حاصل شود.
"سایه" به بخش هایی از شخصیت اشاره دارد که فرد معمولاً آن ها را انکار یا سرکوب می کند. این بخش ها می توانند شامل خواسته ها، احساسات و ویژگی هایی باشند که فرد آن ها را ناخوشایند یا غیرقابل قبول می داند. فرآیند پخته شدن مستلزم شناخت و پذیرش این جنبه های سایه است.
یونگ معتقد بود که ناخودآگاه جمعی شامل تجربیات و آرکی تایپ های مشترک میان تمام انسان ها است. این شناخت به فرد کمک می کند تا ارتباط عمیق تری با فرهنگ، تاریخ و انسانیت به طور کلی برقرار کند.
آنیما و آنیموس به ترتیب به جنبه های زنانه و مردانه روان اشاره دارند که در هر فرد وجود دارند. فرآیند پخته شدن شامل شناخت و یکپارچه سازی این جنبه ها است تا تعادل روانی حاصل شود.
هدف نهایی تفرد، دستیابی به (خود) (Self) است. خود به معنای یکپارچگی و تمامیت روانی است، حالتی که در آن همه جنبه های شخصیت به صورت هماهنگ و متوازن در کنار هم قرار می گیرند. در این حالت، فرد به یک شناخت کامل تر و جامع تر از خود دست می یابد.
یونگ معتقد بود که فرآیند تفرد به فرد کمک می کند تا به رضایت و معنا در زندگی دست یابد. این فرآیند به فرد اجازه می دهد تا از تنگناهای روانی و الگوهای محدودکننده رهایی یابد و به رشد و توسعه شخصیتی واقعی دست پیدا کند.
پخته شدن از دیدگاه یونگ تنها یک فرآیند روان شناختی نیست، بلکه یک سفر معنوی نیز محسوب می شود که در آن فرد به عمق های بیشتری از وجود خود پی می برد و به تکامل روحی نزدیک می شود.
آبراهام مازلو، روان شناس انسان گرا، برای توضیح فرآیند رشد و پخته شدن انسان نظریه ای به نام (هرم نیازهای مازلو) یا (هرم سلسله مراتب نیازها) ارائه کرد. این هرم شامل پنج سطح نیازهای اساسی است که به ترتیب از نیازهای پایه ای تا نیازهای والاتر انسان دسته بندی می شوند. مازلو معتقد بود که افراد باید نیازهای هر سطح را به طور نسبی برآورده کنند تا بتوانند به سطوح بالاتر رشد کنند و به پختگی و خودشکوفایی برسند.
نیازهای فیزیولوژیک (Physiological Needs):
این سطح شامل نیازهای اساسی برای بقا مثل غذا، آب، هوا، خواب و سرپناه است. این نیازها اولین و ابتدایی ترین نیازهای انسان هستند و بدون تأمین آن ها، ادامه حیات ممکن نیست.
نیازهای ایمنی و امنیت (Safety and Security Needs):
این سطح شامل نیاز به امنیت جسمانی، ثبات شغلی، امنیت مالی و محافظت در برابر خطرات و تهدیدها است. انسان ها به دنبال داشتن محیطی پایدار و قابل پیش بینی هستند تا احساس ایمنی کنند.
نیازهای اجتماعی و عشق (Love and Belonging Needs):
این سطح شامل نیاز به روابط اجتماعی، عشق، تعلق و ارتباطات انسانی است. انسان ها به روابط دوستانه، خانوادگی و عاطفی نیاز دارند تا احساس کنند که به گروه ها و جوامع مختلف تعلق دارند.
نیاز به احترام (Esteem Needs):
این سطح شامل نیاز به احترام به خود و احترام دیگران است. انسان ها به دنبال احترام، شناخت، موفقیت و ارزش گذاری هستند. این نیازها می توانند شامل اعتماد به نفس، احساس شایستگی و ارزشمندی باشند.
نیاز به خودشکوفایی (Self-Actualization Needs):
این بالاترین سطح نیازها است که به دنبال رشد و توسعه فردی، خلاقیت، دستیابی به پتانسیل های کامل و دستیابی به اهداف و آرمان های شخصی است. مازلو معتقد بود که خودشکوفایی عبارت است از تحقق کامل استعدادها و توانمندی های فردی.
مازلو باور داشت که خودشکوفایی بالاترین سطح رشد انسانی و پخته شدن است. افراد خودشکوفا ویژگی های زیر را دارند:
مازلو معتقد بود که فرآیند پخته شدن و رسیدن به خودشکوفایی نیازمند تلاش و تعهد فردی است و هر فرد باید به طور فعال برای رشد و توسعه شخصیتی خود کار کند تا به این سطح از پختگی و کمال برسد.
لطفا جهت مشاوره با شماره های زیر تماس بفرمایید:
کلیه حقوق این سایت متعلق به مرکز مشاوره اینجامکث می باشد.