طرحواره درمانی در ابتدا برای کمک به افرادی طراحی شده بود که اختلالات شخصیتی داشتند یا متوجه شدند که اشکال دیگر روان درمانی مانند CBT یا روانکاوی برای آنها کارساز نبودند. اما بعدها مشخص شد که طرحواره درمانی بر درک دلایل و درمان افسردگی، مشکلات روابط بین فردی و خودآگاهی عمومی نیز کمک می کند. هر چند طرحواره درمانی خود را از اختلالات انجمن روانپزشکی آمریکا به نوعی جدا کرده و مشکلات انسان را در 18 دسته طبقه بندی میکند ولی باز هم ارتباط انجمن روانپزشکی آمریکا DSM5 و طرحواره درمانی را نمیتوان انکار کرد.
بطور خلاصه طرحواره درمانی چیست؟ بنابر آنچه گفتیم طرحواره درمانی به روشی تبدیل شد که طی آن مراجع خود درک میکند که چرا به اینگونه رفتار میکند. به روش روان پویشی کوتاه مدت (ISTDP) و دلبستگی ایمن با احساسات خود ارتباط برقرار میکند و به تسکین عاطفی می رسد. طرحواره درمانی با استفاده از رویکرد گشتالت و از یادگیری روشهای عملی و فعال سود می برد و انتخابهای بهتری برای خود در حال زندگی کردن را با رویکرد شناختی انجام میدهد. در واقع گستردگی طرحواره درمانی بسیار پهناور و خاص است.
دکتر جفری یانگ، روانشناس آمریکایی، مبدع طرحواره درمانی است. او اولین بار در دهه 1980 شروع به آزمایش مفاهیم آن کرد. او که در درمان شناختی آموزش دیده بود، دریافت که استفاده از آنچه به او آموزش داده شده بود به مراجعان مبتلا به افسردگی کمک میکند، اما نه لزوماً کسانی که مشکلات مادام العمری مانند اختلالات شخصیتی دارند. بنابراین او شروع به افزودن عناصر دیگری به کار خود کرد، از جمله عناصر درمان روان پویشی و نظریه دلبستگی. در حالی که تکنیکهای شناختی به مراجعان کمک میکرد که روش انتخابشان را در زمان حال تغییر دهند، اما هم اکنون به دوران کودکی خود نگاه می کنند تا ایده ای پیدا کنند که در وهله اول گرایش آنها به الگوهای خودباخته، از کجا نشأت می گیرد.
به نظر میرسید این ترکیب کار میکرد. او سپس عناصر گشتالت درمانی را ادغام کرد. حالتی که مراجع میتواند احساسات مدفون در ناخودآگاهش را تحریک و پردازش کند. این کار با یک سری تکنیک ها مانند «تجسم» و «صندلی خالی» یعنی صحبت کردن با بخش دیگری از «خود» که تصور می کنید روی صندلی دیگری روبروی شما نشسته است، انجام می شود.
در هسته طرحواره درمانی این ایده وجود دارد که همه ما «مضامین زندگی» خاصی داریم. اینها الگوهایی هستند که در دوران کودکی در ما رشد میکنند و ما بر اساس آنها زندگی میکنیم، سپس در طول زندگی تکرار میشوند. مگر اینکه از آنها آگاه شویم و برای تغییر آنها تلاش کنیم. اینها بعنوان طرحواره یا با نام محاوره ای تر «تله های زندگی» شناخته میشوند. طرحواره ها نوعی مکانیسم مقابله ای هستند. آنها وجود دارند به این دلیل که نیازهای عاطفی اولیه ما در کودکی برآورده نشده اند. بنابراین ما این طرحواره ها را برای کمک به خود ایجاد میکنیم. در واقع هر طرحواره نشان دهنده یک نیاز برآورده نشده است. برای مثال طرحواره رهاشدگی را می توان به عنوان نیاز برآورده نشده احساس امنیت و مراقبت در نظر گرفت.
برای مثال ممکن است شما در حال زندگی در «طرحواره رهاشدگی» باشید. اگر این تله زندگی شما باشد، بصورت اضطراب مداوم در شما ظاهر میشود که هر کسی که به آن نزدیک میشوید در یک مقطع زمانی شما را ترک میکند. اگر مثلاً شریک زندگیتان با کسی که نمیشناسید صحبت کند یا دیر به خانه برسد، ممکن است بیش از حد واکنش نشان دهید و بطور غیرمنطقی وضعیت را به بدترین شکل فرض کنید. شاید هر رابطه ای را که در آن قرار دارید، خیلی سریع خراب میکنید و خودتان را متقاعد میکنید که مناسب شما نیستند. وقتی در اعماق وجودتان فقط میترسید که ممکن است آنها از شما جدا شوند، خودتان آنها را رها میکنید. این طرحواره به زمانی برمیگردد که یکی از والدین شما در کودکی شما را رها کرده یا مورد غفلت قرار داده، یا بطور کامل ترک کرده و توجه لازم را به شما نداده باشد.
«طرحواره ایثار» به این معنی است که شما دائما نیازها یا خواسته های خود را نادیده میگیرید تا نیازهای دیگران را برآورده کنید. شما نمیتوانید تحمل کنید که دیگران درد را تجربه کنند یا احساس میکنید آنها ضعیف هستند و به شما نیاز دارند. اگر از افراد نیازمند مراقبت نکنید، از احساس گناه بسیار رنج خواهید برد. شاید تنها زمانی که به خود اجازه میدهید از مراقبت از دیگران دست بردارید، زمانی است که بیمار هستید. به این معنی که ممکن است بیماری را به عنوان تنها راه استراحت به خود نشان دهید. با نگاهی به دوران کودکیتان، ممکن است این طرحواره را به پدر و مادری که اغلب بیمار یا افسرده بود، یا شخصیت ضعیفی داشت که به شدت به شما متکی بود و شما باید از آنها مراقبت میکردید، ردیابی کنید.
در مجموع 18 تله زندگی وجود دارد که طرحواره درمانی آنها را شناسایی کرده و روی آنها کار میکند. طرحواره درمانگر شما لیستی را با شما بررسی میکند تا به شما کمک کند کشف کنید که با چه مواردی دست و پنجه نرم میکنید.
طرحواره درمانی معتقد است در حالی که برآورده نشدن نیازهای ما در کودکی منجر به الگوهای خودباختگی در بزرگسالی میشود، اما داشتن تجربه ای از برآورده شدن این نیازها در بزرگسالی میتواند ما را التیام بخشد و روشهای ناکارآمد پیش رو را متوقف کند. این امر با استفاده از تکنیکی به نام «والدگری محدود» بدست می آید. در آن درمانگر شما به عنوان والدین قابل اعتمادی که هرگز نداشته اید، در مقابل شما می ایستد و شما را تشویق میکند که یک وابستگی ایمن با آنها داشته باشید. با تکیه بر اینکه آنها بدون توجه به آنچه که انجام میدهید، فکر میکنید یا میگویید در کنار شما هستند. درست همانطور که یک والدین سالم بدون توجه به شرایط کودک، در کنار او می مانند.
البته توجه داشته باشید که این بدان معنا نیست که درمانگر شما از مرزهای حرفه ای گرایی با شما بی مهری خواهد کرد. این فقط به این معنی است که با طرحواره درمانی، درمانگر شما ممکن است پیوند قوی تری با شما نسبت به سایر اشکال سنتی تر روان درمانی ایجاد کند که در آن درمانگران ممکن است هدفشان خنثی ماندن و عدم تشویق وابستگی باشد.
اگرچه عمل ساده نیست، اما هدف ساده است. افراد برای رفع طرحواره ها روی عوامل منفی تمرکز میکنند. طرحواره درمانی به شما آموزش میدهد که چگونه الگوهای بد را در زمان وقوع آنها ببینید و سعی کنید آنها را جایگزین کنید. برای رسیدن به این هدف از چند تاکتیک استفاده می شود:
لطفا جهت مشاوره با شماره های زیر تماس بفرمایید:
کلیه حقوق این سایت متعلق به مرکز مشاوره اینجامکث می باشد.