امروزه علم روانشناسی به انواع و اقسام مختلف تقسیم بندی میشود که یکی از شاخه های نوین آن روانشناسی اسلامی میباشد. منشا اصلی این نوع روانشناسی را باید دانشگاه های اسلامی معرفی کرد. در تعریف این نوع روانشناسی باید گفت علمی که به کاربردی سازی دستورات رفتاری فقه یا اسلام، دستورات عرفانی یا همان معرفتی اسلام و دستورات اخلاقی انسان کمک میکند. تمام این کارها در جهت بهبود سلامت روان انسان بوده است. جالب است بدانید که بصورت ناخودآگاه بسیاری از روانشناسان مطرح دنیا از نوشته های قرآن برای بهبود سلامت روان جامعه استفاده کردند.
روانشناسی نوین اسلامی
در روانشناسی نوین اسلامی اگر بخواهیم به طور مختصر به تعریف روانشناسی اسلامی بپردازیم باید بگوییم: مطالعه علمی رفتار انسان به طوریکه با فرهنگ اسلامی ایرانی و دستورات قرآنی متناسب باشد. این تعریف نشان می دهد که نوعی دانش روانشناختی در رابطه با انسان در منابع اسلامی وجود دارد که می تواند بر روی عواطف، احساسات و حتی افکار آدمی تاثیرگذار باشد. آنچه در روانشناسی اسلامی بسیار حائز اهمیت می باشد بررسی موضوع آن می باشد. چرا که موضوع این علم فراتر از بعد ظاهری انسان است و بعد باطنی یا همان پنهانی انسان در این علم از اهمیت بالاتری برخوردار است. بنابراین وقتی می گوییم که این علم به بررسی رفتار انسان می پردازد منظورمان رفتار ظاهری و باطنی است. در واقع این نوع روانشناسی به بررسی رفتار انسان با توجه به اسباب ظاهری و باطنی می پردازد.
تاریخچه روانشناسی اسلامی
یکی از اساسی ترین عوامل اهتمام و توجه متفکران اسلامی به انسان شناسی و روانشناسی، تاکید قرآن کریم و احادیث معتبر از زبان بانی دین اسلام است که به صورت های مختلف شناخت و اصلاح نفس را در سخنان خود مطرح فرموده اند. تا جایی که حضرت در سخنان خود فرموده اند: «من عرف نفسه فقد عرف ربه» هر کس که خود را بشناسد، خدای خود را شناخته است. همین آیه می تواند اهمیت توجه به روانشناسی اسلامی را نشان دهد. از سوی دیگر، پس از دوره رنسانس علم روانشناسی هم مانند هر علم دیگری از مادر اصلی خود یعنی علم فلسفه جدا شده و شکل خاص خود را پیدا کرد. در نتیجه روانشناسی اسلامی در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن 20 به صورت دانشگاهی در غرب و شرق راه اندازی شد.
در ابتدای قرن ۲۰ میلادی بحث هایی در پیرامون موضوعات این روانشناسی صورت گرفت که در نتیجه آن رساله دکترای محمد عثمان النجاتی به رشته تحریر درآمد. پس از آن اولین کتاب در حوزه روانشناسی اسلامی با عنوان «الدراسات النفسیه عند المسلمین و الغزالی» نیز منتشر گردید. پس از چاپ این کتاب دامنه بحث در این حوزه گسترده تر شد و مجلاتی نیز در این زمینه منتشر شدند که از جمله مهمترین این مجلات میتوان به مجله «المسلم» اشاره کرد که در نوامبر ۱۹۷۴ به چاپ رسید.
رشد روانشناسی اسلامی از آنجایی شدت گرفت که ملت های مسلمان به برگزاری همایش ها و کنگره هایی در این حوزه روی آوردند. ابتکار برگزاری این نوع همایش ها را میتوان مربوط به بزرگانی همچون استاد غروی و مصباح یزدی دانست. این جلسات زیر نظر موسسه در راه حق برگزار می شد. البته قبل از آن هم جلسات متفرقه ای توسط استاد مطهری برگزار می شد.
کاربرد روانشناسی اسلامی
روانشناسی اسلامی هم مانند هر نوع روانشناسی دیگری پشتوانه فلسفی دارد. از طرفی دیگر، زیر بنای این نوع روانشناسی از مفاهیم و موضوعات دینی گرفته شده است. به طوریکه این مفاهیم را در قالب موضوعات علمی بیان و بررسی می کند. این دو موضوع در کنار هم نشان می دهد که بر اساس مفاهیم روانشناختی مختلفی که در سنت و کتاب اسلامی آمده است، می شود یک دیدگاه روانشناختی داشته باشیم و در کنار آن قانونمندی های مشخصی را از آن خارج نماییم.
البته ذکر این موضوع به این معنا نیست که کتاب و سنت اسلامی می تواند همه زمینه های علم روانشناسی را پوشش دهد. بلکه تلاش بر این است که مفاهیم مختلف را از آن استخراج کرده و آنها را با یافته های علمی جدید منطبق نماییم. در این صورت است که میتوان اطمینان بیشتری نسبت به یافته های علمی داشت و در واقع در چنین صورتی یافته های علمی ارزش و اعتبار می یابند. این موضوع می تواند کاربرد دقیق روانشناسی اسلامی را بیان نماید.
اصول روانشناسی اسلامی
در سال های اخیر یکی از اشکالات اساسی که از سوی برخی منتقدان روانشناسی اسلامی مطرح شده است در رابطه با موضوع روح و روان در این نوع روانشناسی می باشد. در واقع منتقدان این نوع روانشناسی می گویند، با توجه به اینکه روح و روان آدمی و فعل و انفعالات مربوط به آن قابل لمس نیستند، نمیتوان به آنها جنبه علمی داد. در واقع این افراد تنها جنبه هایی که امکان آزمایش بر روی آنها وجود داشته باشد را علمی می دانند.
برای اینکه بتوان به تبیین اصول روانشناسی اسلامی پرداخت لازم است به این اشکال وارد شده پاسخی علمی و اساسی داد. همانطور که می دانید مشخصه های حیات انسانی، حسی و عقلانی می باشند. همه ما وجود عالم حیات را در طول روز و در تمام ارتباطهای خود با دیگران حس می کنیم. برای مثال هنگامی که با یکدیگر دست می دهیم، مولکول های یکدیگر را حس می کنیم. این موضوع نشان می دهد که اگر جسم انسان فقط از مولکول ها ساخته شده بود، این امکان برای او وجود نداشت که بتواند چنین ارتباط هایی را حس کند.
با توجه به موضوع ذکر شده میتوانیم بگوییم که انسان ها عامل حیات را لمس میکنند، اما این لمس کردن به شکلی نیست که بتواند عامل حیات را از آن جدا کند. بنابراین در چنین زمانی باید انسان به طور عقلانی وارد عمل شود. نکته بسیار مهمی که در این رابطه وجود دارد این است که فقط و فقط فطرت های سالم انسانی می توانند آموزه های الهی را بپذیرند که این نیز پاسخی دیگر به اشکال بیان شده می باشد. البته لازم به ذکر است که غیر قابل لمس بودن برخی از جنبه های مطرح شده در روانشناسی، در انحصار روانشناسی اسلامی نبوده و در برخی مکاتب روانشناسی هم چنین روندی مشاهده می شود.
جایگاه روانشناسی در قرآن
آیات بسیاری را میتوان در قرآن کریم یافت که اهمیت توجه به اصلاح نفس و خودشناسی را نشان می دهند. این آیات بیان کننده نقش روان بر رفتار آدمی هستند. از همین رو میتوان به تاکید قرآن بر روانشناسی پی برد. علاوه بر این، برخی از آیات قرآن کریم به طور مستقیم به بیان دستوراتی در رابطه با روانشناسی پرداخته است. البته با توجه به گستردگی که در علم روانشناسی وجود دارد بیان تعداد آیاتی که با این موضوعات در ارتباط باشند، کاری دشوار است. اما به طور حدودی میتوان گفت که 700 آیه از آیات قرآن کریم به بحث روانشناسی پرداخته است. برای مثال میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- آیه 84 سوره اسراء که بررسی شخصیت انسان ها می پردازد.
- آیه 35 سوره نمل که به ارزیابی شخصیت پرداخته است.
- آیه 127 سوره توبه که به واکنش های روانی و افشا کردن راز درون می پردازد.
تفاوت روانشناسی اسلامی و روانشناسی غربی
استفاده از تکنیک های متفاوت در روانشناسی غربی و اسلامی باعث به وجود آمدن تفاوت هایی بین این دو نوع روانشناسی شده است. از همین رو میتوان گفت: تکیه روانشناسی اسلامی در روش درمانی خود بر مبنای دستورات دین اسلام است. اما روانشناسی غربی با کنار گذاشتن خدا و کتب دینی به بررسی علمی علل روانی فرد می پردازد. چیزی که در روانشناسی اسلامی مشهود است، آرامشی است که انسان از معبود خود طلب می کند و این احساس او را به سوی معبود رهنمون می سازد. در واقع تکیه بر اصول و مبانی دینی باعث برقراری ارتباط بهتر فرد با خدا می شود و هر چه این ارتباط بیشتر و محکم تر شود، امکان ابتلای فرد به بیماری های روحی و روانی کاهش می یابد. این موضوع نشان می دهد که روانشناسی غربی از حربه های جسمی استفاده کرده و به درمان مشکلات روحی و روانی فرد می پردازد. از این رو وسعت دید روانشناسی اسلامی را میتوان بسیار فراتر از روانشناسی غربی دانست.
ارتباط روانشناسی اسلامی و روانشناسی مثبت گرا
در سال های اخیر با افزایش بحث هایی که در رابطه با اصول و موضوعات روانشناسی اسلامی به وجود آمده است، برخی افراد به مقایسه این نوع روانشناسی با روانشناسی مثبت گرا پرداخته و در برخی موارد این دو را یک روانشناسی واحد معرفی کرده اند که ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند. اما اینکه آیا این نوع مقایسه و نسبت دادن درست است یا خیر خود موضوعی است که باید مورد بررسی قرار گیرد. صاحب نظران روانشناسی اسلامی در این رابطه می گویند: این نوع مقایسه غیر قابل دفاع می باشد. در واقع دیدگاهی که وجود دارد این است که اگر بخواهیم بر مبنای رویکرد دکتر سلیگمن بگوییم که دین ما نیز همه این 5 مورد را مورد تاکید قرار داده است، بنابراین می توانیم روانشناسی اسلامی را نوعی روانشناسی مثبت گرا بدانیم، در واقع کلیت تئوری دینی را نادید گرفته ایم که این موضوع می تواند برای این نوع روانشناسی بسیار آسیب زا باشد.