اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰، دورهای مهم برای مطالعات روانشناسی و فلسفه بود. در این دوره، متفکران برجستهای مانند فردریش نیچه، زیگموند فروید، فرانتس کافکا، ژان پل سارتر، و کارل یونگ، ایدههای نوآورانه و رادیکالی درباره ماهیت انسان مطرح کردند. فروید و یونگ در این زمان با هم همکاری داشتند و هر دو بر فهم عمیقتری از ناخودآگاه کار میکردند. فروید به عنوان یک متخصص اعصاب، معتقد بود که ناخودآگاه فردی محصول سرکوب تمایلات است. از سوی دیگر، یونگ که روانپزشک بود، به ناخودآگاه جمعی باور داشت.
اما ناخودآگاه جمعی از نگاه یونگ چیست؟ او معتقد بود که برخی الگوهای اساسی (کهنالگوها) که در فرهنگها و زمانهای مختلف بدون ارتباط با یکدیگر شکل گرفتهاند، در ناخودآگاه همه انسانها به طور مشترک وجود دارند. به همین دلیل، یونگ این سطح از ذهن را ناخودآگاه جمعی نامید. اختلاف نظر اصلی فروید و یونگ نیز دقیقاً بر سر وجود همین ناخودآگاه جمعی بود. از دید یونگ، ناخودآگاه جمعی نشاندهنده این است که تمامی انسانها از طریق درک الگوها، نمادها و گرایشهای مشترک به هم پیوند خوردهاند؛ الگوهایی که تحت عنوان کهنالگوها شناخته میشوند.
علاوه بر این، یونگ استدلال کرد که 12 کهن الگوی شخصیت اصلی زیر چتر ناخودآگاه جمعی وجود دارد.
نقاب یونگ، با نام مستعار پرسونا، ظاهری است که شخص به نمایش می گذارد. پرسونا به عنوان نقاب در نظر گرفته می شود زیرا شخصیت واقعی یک فرد را پنهان می کند. این Persona به عنوان بخشی از ناخودآگاه جمعی در نظر گرفته می شود تا ناخودآگاه شخصی، زیرا توسط اجتماعی شدن، نقش های جنسیتی، نقش های کاست و غیره به ارث می رسد.
از نظر روانشناسی، سایه جنبه ناخودآگاه یک فرد است. یونگ استدلال کرد که سایه هر چیزی را که سوژه [بیمار یا فرد] از تصدیق آن در مورد خودش امتناع می ورزد، شخصیت میبخشد. سایه اغلب در رویاها دیده می شود و معمولا خواب بیننده را ترسناک می کند، آزار می دهد و شرمنده می کند. سایه به عنوان بخشی از ناخودآگاه جمعی در نظر گرفته می شود. زیرا توسط شرایط اجتماعی - مانند قوانین، اخلاقیات و غیره سرکوب میشود. یونگ معتقد بود که افراد تا زمانی که سایه های خود را در آغوش نگیرند و ادغام نکنند نمی توانند به فردیت دست یابند.
آنیما و آنیموس جنبه زنانه یک مرد و جنبه مردانه یک زن را نشان می دهند. یونگ استدلال می کرد که جامعه زنانگی و مردانگی طبیعی مردان و زنان را سرکوب می کند، که باعث شکست آنها در فرآیند تشخص می شود. اما علیرغم این واقعیت که آنیما و آنیموسشبیه به هم هستند و ریشه در اصول اولیه روانی-اجتماعی یکسانی دارند. اما روانکاوی یونگ معتقد بود که آنها از جهات دیگر بسیار متفاوت از یکدیگر هستند. یونگ می گفت که انیما راهی برای مردان است تا با احساسات خود و در نتیجه معنویت خود بیشتر در ارتباط باشند.
هر انسانی از ژن مشخصی تولید شده که با تعریف فیزیولوژیک انسان، باعث میشود بدانیم که با چه خصلت ها و خصوصیاتی به دنیا میاییم و بر اساس محیط و اثری که محیط بر روان ما میگذارد، گاهی میتوانیم در برخی از عادت ها و خصوصیات اخلاقی تغییر ایجاد کنیم که البته مرز تفاوت بین روانشناسان محیطی و رفتار درمانگر همیشه تغییرات محیط بر روان و اثرات ژن بر خصوصیات اخلاقی بوده است.
البته یونگ با تعریف کهن الگوها بر این تعاریف تغییراتی ایجاد کرده، زیرا معتقد است رفتار و خصوصیات اخلاقی هر انسانی از ترکیب سه کهن الگوی غالب شکل میگیرد که بر اساس آنها میتواند خود را در زندگی تعریف کند و یا با کم کردن و زیاد کردن یک صفت خود تغییری در رفتار و شیوه زندگی خود ایجاد کند.
نکته مهم در توضیح مسئله کهن الگوها این است که باعث شناخت ما از خودمان میشود و شناخت اولین قدم برای بهبود در روابط و پس از آن رشد اخلاقی و صفات انسانی ما است.
هر چقدر که یک انسان با خود و خصوصیات اخلاقی خود آشنا تر باشد و به همان منوال بتواند درک بهتری از خود داشته باشد، از رفتارها و اعمالی که نمیداند چرا و چگونه آنها را انجام داده است، کم میشود.
در اینجا میتوانیم نام کهن الگوهای زنانه یونگ را به اختصار بیان کنیم و توضیحات مختصری راجع به آنها بدهیم.
آفرودیت یا ونوس، خداوندگار زیبایی و عشق است که با اندام فریبنده و اغواگر خود نمونه کامل و بی کم و کاستی از آرکتایپ عاشق است. او سمبلی از یک عشق آتشین و فداکارانه به دیگری است و معمولاً با آیینه ای در دست و کمربندی جادویی کشیده می شود تا هر کسی او را می بیند در دام عشقش گرفتار شود. آرکتایپ آفرودیت اسطوره ای از یک بانوی ساده و بی آلایش است که با شخصیت دلنشین و جذابیت ذاتی که دارد، دیگران را به سمت خود می کشاند. در ادامه با ویژگی های این تیپ شخصیتی بیشتر آشنا می شویم.
حتماً شما هم با زنانی روبرو شده اید که انگار با زنان دیگر فرق دارند. زنانی هدفمند و فعال که نقشی مهم و تاثیرگذار در خانواده و جامعه ایفا می کنند. این زنان سمبل خرد و اندیشه هستند و با تدبیر مثال زدنیشان به حل مسائل خود و جامعه می پردازند. زنانی با تیپ شخصیتی آرکتایپ آتنا میدانند چطور باید برای آینده خود هدف گذاری کنند و برای دستیابی به اهدافشان پس از سنجش تمام جوانب، از عاقلانه ترین و سهل ترین راه ها اقدام نمایند. ذهن فعال و پویای آن ها، ابتدا تمام شرایط موجود را با دقت و موشکافانه تجزیه تحلیل کرده و با در نظر گرفتن تمام ابعاد مسئله، دست به عمل می زنند.
عملگرا بودن مشخصه اصلی این افراد است. بانوی آتنا را هرگز در حال حرف زدن از هدف ها و برنامه هایش نمی یابید، چرا که او همواره در حال پیشبرد اهدافش است و زمانی را از دست نمی دهد.
پیشنهاد می کنیم مقاله آرتمیس را به صورت کامل بخوانید: آرکتیپ آرتمیس
تیپ شخصیت هرا یا آرکتایپ هرا را بانوی ازدواج، همسر و تعهد داری می گویند. برای شخصیت هرا در زندگی ازدواج و همسرداری مهمترین موضوع است. آرکتایپ هرا بهترین چیزها را برای همسرش می خواهد او همه چیز را با همسرش و دو نفره می خواهد و با وجود تمام سختی ها در کنار همسرش می ماند. این تیپ شخصیتی تمایل زیادی به ازدواج و همسرداری دارند و هدف زندگیشان و کامل شدن را در ازدواج می بینند. آن ها همیشه در این فکر هستند که ازدواجشان دیر شده و اگر ازدواج نکند افسرده شده و همچنین زندگی خود را بی معنی می دانند.
آرکتایپ پرسفون نماد زنانگی و دخترانگی در یونان باستان می باشد که به دلایلی همچون مهربانی و انعطاف پذیری، شخصیت خوبی دارد و می تواند با این نرمی، به تمام افراد با ویژگیهای مختلف اخلاقی نفوذ کند. ما نیز در این مقاله سعی بر این داریم که به برخی از ویژگی ها و قدرت های این شخصیت بپردازیم.
شخصیت آرکتایپ هستیا کمتر به عوامل بیرونی و اخبار بد واکنش نشان می دهد، به همین خاطر افراد دارای شخصیت هستیا کمتر واکنش های بد و ناراحت کننده بروز میدهند. هیچکس نمیتواند کهن الگوی هستیا را ناراحت و خشمگین کند؛ چرا که آن ها بسیار آرام هستند و با آرامش تمام، پاسخ شما را خواهند داد. زنان آرکتایپ هستیا بدون هیچ نگرانی به زندگی روزمره خود می پردازند، از انزوای خود لذت می برند و نگران قضاوت دیگران نیستند. این افراد تمام کارهای خانه خود را با ظرافت خاصی انجام می دهند.
شخصیت هایی که در گروه آرکتایپ دیمیتر قرار می گیرند، به خدا بانوی یا الهه مادر، برکت و مهربانی شهرت دارند. این گروه از زنان در ارتباط با اطرافیان خود رفتاری مادرانه را پیش می گیرند. این زنان شخصیتی درون گرا داشته و بسیار مهربان هستند. اگر زن آرکتایپ دیمیتر مادر شود بی شک مادری خستگی ناپذیر و پر تلاش خواهد بود.
مردان آپولو در مواجه با زن ها خشک و سرد هستند. وارد نقش های عاطفی و عاشق پیشگی نمیشوند اما همیشه به دنبال بهترین انتخاب برای ازدواج خود هستند. از اینرو زنان مستقل و هدفمند، بهترین انتخاب های مردان آپولو هستند و در کنارشان جفت خوبی را تشکیل میدهند. زنان مستقل و هدفمند به دلیل نزدیک بودن انرژی روانیشان به مردان آپولو آرامش سطحی و یکدستی را برای مردان آپولو فراهم میکنند.
افرادی با آرکتایپ آرس، واکنش های لحظه ای دارند و کارهایشان پر شتاب و آنی است. این نوع تیپ شخصیتی، احساسی هستند. آن ها به احساسشان گوش می دهند. احساس آن ها بر منطقشان حکم فرماست. آرس ها اهل عمل هستند؛ به اهدافشان پایبند هستند؛ در سختی ها کم نمی آورند و جا نمی زنند. آن ها می توانند از خودشان دفاع کنند و حق خودشان را بگیرند. آرس ها معمولاً همراه خود وسیله ای برای دفاع می برند. آن ها برای اهداف خود می جنگند. در کل، آرس ها خدای جنگ نامیده می شوند و از این جهت شخصیت ارزشمندی نزد یونانیان نیستند، ولی در نقطه مقابل، نزد رومی ها جایگاه بالایی دارند، چون آرس ها نگهبان هستند.
آرکتایپ هادس، نماد دنیای زیرین است بدین منظور که آرکتایپ هادس نمادی از ناخودآگاه درون آدم می باشد. در ابتدا اجازه دهید تا مفهوم دو واژه آرکتایپ و هادس را به تنهایی و به طور مجزا از یکدیگر برای شما بازگو کنم و پس از آن، در ادامه به ویژگی های شخصیتی آرکتایپ هادس و قدرت آن خواهم پرداخت.
آرکتایپ یا همان الگوی شخصیتی افراد از گذشته و به خصوص در یونان مورد توجه انسانها بوده است. شخصیت های افراد چه زن و چه مرد دارای ویژگیهایی هستند که معمولاً به یکی از این الگو های شخصیتی نزدیک هستند و برخی افراد ترکیبی از چند آرکتایپ را شامل میشوند. دانستن الگوی شخصیتی افراد برای نحوه برخورد با آن فرد و برای خود فرد در مورد شناختن قدرت ها و ضعفهای خود میتواند بسیار مهم باشد. آرکتایپ هفائستوس یکی از شخصیتهای مردانه ای است که یکی از مهمترین ویژگی آن درون گرایی است. هفائستوس خدای آتش از منظر یونانیان باستان بود.
آرکتایپ هرمس از شخصیت ویژه ای برخوردار است، هرمسی ها افراد بسیار شاد و برونگرا هستند که همیشه در لحظه زندگی می کنند و هیچ وقت نگران آینده و نتیجه کارهایی که انجام می دهند نیستند و همیشه به دنبال کارهای جدید و متنوع می باشند و دوست دارند در محیط های مختلف و جمع حضور داشته باشند و روابط اجتماعی و سخنرانی فوق العاده ای دارند.
اگر شخصیت قباد دیوان سالار در سریال شهرزاد را به خاطر داشته باشید، باید بدانید او یک شخصیت آرکتایپ پوزیدون است. پوزیدون به دسته ای از مردان اطلاق می شود که عواطف و احساسات آن ها یا بسیار کم و نزدیک صفر است و یا بسیار بالا و نزدیک 100. این دسته از افراد هم نقاط مثبت قابل توجهی در شخصیت خود دارند و هم نقاط منفی. پوزیدون ها به خدای دریاها نیز معروف هستند. زیرا رفتار و گفتار آن ها همیشه مانند دریا طوفانی و دارای جزر و مد بسیار است.
گفته می شود آرکتایپ زئوس خدای خدایان یونان است و بر کل آسمان ها فرمانروایی دارد و توانسته زمین را تحت سیطره خود در آورد، خدای آسمان و باران و ابر، از بالاترین قدرت و نفوذ برخوردار است. نماد این کهن الگو آذرخش است و حیوان زئوس عقاب می باشد.
این دو نماد نشانه قاطعیت، سرعت و دوراندیشی است. عقاب حیوانی تیز بین، قوی و با سرعت عمل بالا است. از فراز آسمان ها با چشمان پر نفوذ خود هدفش را پیدا می کند و در کسری از ثانیه خود را به آن رسانده و میان پنجه های قوی خود می فشارد و آن را به دست می آورد. عقاب نماد یک شکارچی توانا است چیزی که در وجود زئوس به نمایش در آمده است و همانطور که باور نامیرا بودن اسطوره ها مورد تایید همگان است، مرگ زئوس ناممکن است و زئوس نامیرا و مانا است.
ممکن است این سوال همیشگی ذهن ما باشد که مثلاً چرا دو خواهری که در یک خانه با یک پدر و مادر و یک تربیت هستند در این حد در صفات اخلاقی متفاوت هستند. یکی بسیار قوی، به دنبال کسب مهارت و مقتدر است و دیگری به مادر خود چسبیده و مدام در حال عروسک بازی است و دوست ندارد کسی بین او و مادرش قرار بگیرد. با دانستن کهن الگو ها متوجه میشویم، برخی از صفات اخلاقی و خصوصیات انسانی ما با ما متولد میشوند، ممکن است محیط بر آنها تا حدی اثرگذار باشد، اما ویژگی اصلی ما همانند ژن ها به ما منتقل میشوند.
مسئله این است که گاهی به دلیل ضعفهایمان خود را سرزنش میکنیم، یا به دلیل عدم شناخت کافی از خود و تواناییهایمان، خود را در شرایط نامناسبی قرار میدهیم. شناخت کهنالگوهای درونیمان به ما کمک میکند تا نقاط قوت و ضعف خود را بهتر درک کنیم. برای مثال، اگر پرسفون یکی از کهنالگوهای اصلی من باشد، به جای سرزنش خود یا انتقاد از اینکه چرا دختری قوی و توانمند نیستم، بهتر است کهنالگوی آرتمیس را در خود تقویت کنم.
این مسئله به شناخت عمیقتری از روان ما بازمیگردد که تأثیر عمیقی بر رفتار، ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی ما دارد و ما را به سوی بهبود و تغییر سوق میدهد. هرچند کهنالگوهای یونانی و یونگی همچنان نیاز به پژوهشهای علمی بیشتر دارند، اما تأثیر آنها بر روانشناسی انسان نمیتوان نادیده گرفت.
1. آرکتایپ چیست؟
در حالی که یونگ تعدادی آرکیپت جهانی را معرفی کرده است، چهار مورد اصلی آن عبارتند از: خود، سایه، انیموس و آنیما.
2. آرکتیپ های کارل یونگ چیست؟
Archetypes مفهومی بود که روانپزشک سوئیسی کارل یونگ معرفی کرد و معتقد بود که گذشتگان ما مدل هایی از افراد، رفتارها یا شخصیت ها هستند. در روانشناسی یونگی، آرکتایپ ها نشان دهنده الگوهای جهانی و تصاویر هستند که جزئی از ناخودآگاه جمعی ما میباشند.
3. چند آرکتیپ یونگی وجود دارد؟
دوازده آرکتایپ دیگر نیز وجود دارد. اگرچه آرکیپ های مختلف زیادی وجود دارد، یونگ دوازده نوع اصلی را تعریف کرد که نشانگر انگیزه های اساسی انسان است. هر نوع مجموعه ای از ارزش ها، معانی و ویژگی های شخصیتی خاص خود را دارد.
4. 7 مورد از کتاب های داستانی یونگ چیست؟
غلبه بر هیولا، قایق به ثروت، تلاش، سفر و بازگشت، کمدی، تراژدی و تجدید حیات.
لطفا جهت مشاوره با شماره های زیر تماس بفرمایید:
کلیه حقوق این سایت متعلق به مرکز مشاوره اینجامکث می باشد.